دیدار آوینی
‌ مکّه برای شما فکّه برای من .... شاید آن یار هم اینجا باشد ... #فکه_مشهد_آوینی @didar_a
. . آقا مرتضی سلام علیکم اگر دست تقدیر بر آن بود که من نیز با پای برهنه به مشهد تو بیایم ملال و فراری پیش رویم نبود و خوب میدانی که جانم و همه هم و غمم یافتن راهی بوده است به سوی شما. آقا مرتضی رنجِ جانِ من سالیانی است نیافتن راه من به سوی تقدیر شماست و اگر شما از غیب، دستی بر چشمان من نیاوری به کجا بگریزم ؟ کدام کهف را پناه اننظار خود کنم؟ کدام خاک را سجده گاه انابه های خود کنم؟ آقا مرتضی قدم قدم پاهایت چهل و شش سال تو را به اینجا میکشانده و مگر اینجا کجاست که تشنه خون تو بوده است ؟ اصلا چرا دست تقدیر تو را به اینجا خوانده است ؟ مگر فکه چه دارد که گفتی مکه برای شما و فکه برای من ؟ روایت تو از فکه چه بود که ناگهان ناتمام با خون تو آغاز یافت ؟ نکند گوش زمانه محرم راز تو نبود و ما اهل راز نبودیم؟ آ سید مرتضی با من سخن بگو همینجا؛ در میان رمل های فکه در میان زائران مشهدت و آنان که قصد روایتشان را داشتی. نه روایت هروزی ما از طریق الشهدای فکه ( که تو خود گفتی: روایتی عاشورایی خواهم ساخت ) با من سخن بگو آسید مرتضی و بگو چه پیوندی میان رمل های نرم فکه و تربت داغ دیده کربلا است ؟ اینجا کجاست ؟ و ما را به کدام تماشاگه راز فراخوانده ای و چه رازی را با ما در میان میخواستی بگذاری ؟ که شهادت تو اینجا مرقوم روایت زائران فکه شد؟ رمل های فکه را و دشت های سبزش چه داشت که خون تو اینجا را برگزید و ما را پس از سی و اندی سال از پس شهادتت به این گنجینه اسرار و رازهای آخرین روایت آسمانی تو خواند؟ چشمانم راز تو را نمیجوید آری نمیجوید با من سخن بگو آسید مرتضی! @didar_aviny