پدر شهید اصغری تنها یک جمله می‌گوید: حجت از من سبقت گرفت و خودش را به قافله شهدای کربلا رساند. من به حالش غبطه می‌خورم. البته اگر من ۱۰ حجت دیگر هم داشتم، همه را برای نوکری حرمین می‌فرستادم فاطمه، خواهر آقا حجت که ۹ سالی از برادرش بزرگ‌تر است، با بیان اینکه او در اواخر نوجوانی به خودسازی پرداخته است، از تغییر و تحول روحی برادرش صحبت می‌کند و می‌گوید: حجت آن زمان پایگاه بسیج و مسجد زیاد می‌رفت. من خواهر بزرگ‌ترش بودم و بهتر این تغییر را درک ‌کردم که به چه صورت روی خودش کار می‌کند. البته بیشترین تحولات او در دوره سربازی بود. اینکه بزرگان گفته بودند اگر می‌خواهید شهید شوید، شهید زندگی کن. حجت ما هم از نوجوانی این جوری زندگی کرده بود و در آخر سر هم عاقبت بخیر شد. خواهر شهید اصغری با بیان اینکه حدس می‌زده برادرش بالاخره شهید می‌شود،‌ ابراز می‌دارد: این اواخر وقتی با هم صحبت می‌کردیم، متوجه می‌شدم که حجت از این دنیا با تمام تعلقاتش دل بریده است. در واقع از نظر او دنیا فقط یک بازی است. بنابراین نمی‌خواست برای این دنیا تقلا و تلاشی کند