به دولت انقلابی به اندازه ساختن یک ساختمان چهارطبقه فرصت قائل نیستند. دولت قبل در دوره اول هنوز بهانه درآوردن ماشین از ته دره داشت و ما پذیرفتیم و رأی دادیم.
در زمینی که منافقین طرح کردند، پا میکوبیم. واقعیات و امکانات را نمیدانیم و نمیسنجیم. باور کردهایم همه چیز را میدانیم. برنامهای نداریم. توانی هم نداریم. عملی هم نداریم. اما...
فردا روز انتخابات است. قرار است تا کی قسمت ناامید کردن مردم از دولت و مجلس برعهده ما باشد تا ضد انقلاب با فراغ بال اصل اسلام و انقلاب را بکوبد و با ما اجتماع کند و مخرج مشترک بگیرد و بزند زیر میز بساط انقلاب؟!
واقعا نمیدانیم و نمیفهمیم یا راحتتر این است که هر شب آروغ روشنفکری بزنیم بر صورت انقلاب و رؤیای فتح و ظفر ببینیم؟!
هر انقلابی به اندازه یک دنگ از شش دنگ مشکل یک نفر در اطرافش را از هر جنسی که باشد نه لزوما مالی، حل کند، کافی است. اگر از حداقلهای کار برای انقلاب عاجزیم و تنها زبانمان میجنبد، چه انتظار بیهودهای داریم!!!
مگر قدرت کلان مملکت به جز برآیند امکانات ریز و درشت کف جامعه است؟!
مگر معجزهای در خورجین نظام است؟!. همه چیز واقعی است.
چه کسی گفته وظیفه حرف زدن ما بیش از عملکرد ماست؟!
هر کس خود را در جمهوری اسلامی در مرکز تحولات ببیند. شروع کند به کار. اندازه یک سلول نه بیشتر. اگر اینقدر عاجزیم نباید طلبکار باشیم. ما در هر سیستمی مایه ننگ و ضعفیم ولی اگر کارایی داریم، قدرت اصلاح داریم شروع کنیم بسم الله...
مگر غر زدن و نق زدن کاری دارد؟! مگر دیدن عیبها معونه میبرد؟! فرق انقلابی و ضدانقلاب در همین ساختنهاست. روحیه مثبت اصلاح و آبادانی است. سخنپراکنی که هنر نیست!.
والله بالله تالله دوستان در مورد بسیاری از حرفهای راستشان فردا قدرت پاسخگویی ندارند. امروز هروله میکنند و میدمند. فردا ننگ و لعنت و نکبت است که بر آنها خواهد بارید. این جو خاکستری غبارآلود قلب آدم را میفشارد.