🔸🔹🔸اندوه امام صادق (ص) از درد غیبت حضرت مهدی (ص): 🍂🍂🍂 وقتی او را در آن حال دیدم، مات و مبهوت بر جای ماندم. چند نفری هم که همراه من بودند، مثل من، از دیدن این صحنه، شگفت زده شدند. هرگز او را در چنین حالتی ندیده بودم. صحنه‌ی عجیب و تکان دهنده ای بود. 🍁🍁🍁 روی خاک نشسته بود، بی هیچ زیراندازی. پیراهنی خشن، بافته از موی زبر و درشت، با آستین های کوتاه و بدون یقه، در برداشت، سخت می‌گریست، مثل مادر جوان مرده، آن چنان سوزناک و اندوهبار که دل سنگ را آب می‌کرد. غم در چشمانش موج می‌زد، چهره اش بسی دردناک می‌نمود، رنگ از رخساره اش پریده بود، از شدت گریه، دیدگانش رنجور و خسته و فرسوده شده بود، شنیدیم که در آن حالِ اشک و ناله می‌گوید: " آقای من! غیبت تو خواب از دیدگانم برده و بستر خواب وآسایش را بر من، تنگ و نا آرام و راحت قلب مرا ربوده است. سرور من! پنهانی تو مصیبت های مرا به اندوهی جاودانه پیوند زده است. مولای من! نهانی و ناپیدایی تو باعث می‌شود تا من یک به یک یارانم را از دست بدهم و از شمار آنان کاسته گردد، تا جایی که جمع دوستانم پراکنده خواهند شد. سید من! هنوز از مصیبت های گذشته و بلاهای پیشین، اشک ریزان دیدگانم خشک نشده و آه سینه ام آرام نگرفته است که مصیبت ها و دشواری های سخت تر و فزون تر و دردناک تر، بر من فرود می‌آیند. بلاها و حوادث ناگواری که پیش روی ماست، به خشم تو آمیخته است و دشواری های جانکاهی که به زودی با آنها دست به گریبان خواهیم بود، با ناخشنودی تو هم‌راه است. (1)" 🍂🍂🍂 با خود گفتم:  خدایا! این چه حالی است؟ این اشک و ناله برای چیست؟ این سوز و گداز از کجاست؟ با چه کسی این گونه دل‌سوز و جان گداز سخن می‌گوید؟ دوری و مهجوری چه کسی او را تا بدین حد افسرده و پریشان خاطر ساخته است؟ 🔶 برگرفته از کتاب : حکایت غیبت . نویسنده: دکتر نادر فضلی 📚 (1) کمال الدین 2: 352 🌷‌-----*~*💗*~*-----🌷 🕊♥️👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓  @parvaztakhodaa ┗━━━♥️═🍃━━━┛