📌 مرثیه‌ای برای خانه‌به‌دوش‌ها: از تلگرام تا اینستاگرام 1⃣ چه بخواهیم و چه نخواهیم، همگی شهروندان رسانه‌های اجتماعی شده‌ایم و هر کدام از ما در چند تا از این شهرها خانه ساخته‌ایم. هر از گاهی سیاستگذار تصمیم می‌گیرد یکی از این شهرها را نابود کند؛ شهرهایی که با زحمت در آنها خانه ساخته‌ایم، خانه‌ها را توسعه داده‌ایم، با همسایه‌ها رفیق شده‌ایم و احیانا کسب و کاری هم راه انداخته‌ایم. با یک امضا شهر نابود می‌شود و شهروندان از زیست‌جهان مجازی خود آواره می‌شوند. علت؟ علتش مهم نیست، اصلا فرض کنید آسیب‌های یک پلتفرم آنقدر زیاد شده که باید آن را با خاک یکسان کرد. سوال این است: آن سیاستگذاری که در ابتدای داستان، سکونت در این شهر را تصریحا یا تلویحا جواز داده بود، نمی‌توانست این اوضاع را پیش‌بینی کند و شهر دیگری را پیشنهاد کند؟ مسئول این خانه‌های نابود شده و سرمایه‌های از دست رفته کیست؟ سرمایه‌هایی که هرچند در بستر مجازی واقع می‌شوند، اما کاملا حقیقی هستند. کدام سرمایه‌ها؟ خواهم گفت. 2⃣ فعالیت در رسانه‌های اجتماعی چهار نوع سرمایه برای ما فراهم می‌کند: سرمایه هویتی، سرمایه اجتماعی (روابط)، سرمایه مسیریابی (ارتباطات) و سرمایه اقتصادی. "سرمایه هویتی" بخش زیادی از هویت من شامل "تصور من از من"، "تصور دیگران از من"، "تصور من از تصور دیگران از من" و همه من‌های دیگر، است که در این فضا شکل می‌گیرد. جلوه مجازی من، نه فقط بِرند من در نظر دیگران، که فهم من از خودم را نیز شکل می‌دهد. "سرمایه اجتماعی" شامل روابط (relationship) دوستی، همکاری و غیره است که به مرور بین افراد شکل می‌گیرد. "سرمایه مسیریابی" از جنس ارتباطات (communication) است. به عنوان مثال من به تدریج مجموعه‌ای از صفحات را شناسایی کرده‌ام که برای خرید کالا یا خدمات به آنها مراجعه می‌کنم. "سرمایه اقتصادی" ارزش مالی برند یک اکانت است؛ از صفحات مشهور که ارزش‌های میلیاردی دارند تا صفحات کسب و کارهای کوچک خانگی که چرخ زندگی یک خانواده را می‌چرخانند. 3⃣ یک امضاء سیاستگذار، همه سرمایه‌های فوق را برای ساکنان یک رسانه اجتماعی نابود می‌کند و در بهترین حالت، حتی اگر جلوی مفاسد عده‌ای گرفته شود، زیست مجازی عده بی‌شمار دیگری نیز با آن نابود می‌شود. سوال درست را فراموش نکنیم: چه کسی شهر را به این وضعیت دچار کرد؟ چه کسی شهر نامطمئن را برای سکونت پیشنهاد داد تا اکنون انتخاب بین بد و بدتر صورت گیرد؟ سیاستگذار می‌خواهد نقش راهنمای دلسوز و ناجی اخلاق‌مدار را بازی کند، اما مسئول اصلی این وضعیت، خود اوست. 4⃣ کمی به حافظه تاریخی‌مان رجوع کنیم. چه کسی مردم را از وایبر و امثال آن به تلگرام کوچ داد؟ تلگرام روسی خوب در مقابل وایبر جاسوس‌ صهیونیست، روایتی است که رسانه‌های خودی به خوردمان ‌می‌دادند‌. شبکه‌های صداوسیما با افتخار کانال تلگرامشان را معرفی می‌کردند. چند سال بعد اما ورق برای تلگرام برگشت. اینستاگرام هم قصه مشابهی داشت. همه رسانه‌های اجتماعی دیگر را بستند و تلویحا گفتند با هر سلیقه‌ای که هستید، تشریف ببرید اینستاگرام. باز هم شبکه‌های تلویزیونی با افتخار صفحات اینستاگرام‌شان را تبلیغ کردند. گوششان بدهکار نبود که پلتفرم عکس‌پایه (در مقابل متن‌پایه‌هایی مثل توییتر) استعداد ابتذال بیشتری دارد. چند سال بعد، عاقبت اینستاگرام هم مثل تلگرام شد؛ ورق برگشت و اینستاگرام مبغوض شد. چه کسی مقصر است؟ لابد همه به جز سیاستگذار که نهایتا در نقش قهرمان اخلاق‌مدار با یک امضا این شهر را هم منفجر می‌کند و تمام. 5⃣ اینستاگرام بد است یا خوب؟ باید فیلتر شود یا نشود؟ هیچ‌کدام فعلا مساله من نیست. مساله من این است که سیاستگذاری فضای مجازی در وضعیت ماقبل‌ نقد به سر می‌برد‌. سیاستگذار، درک درستی از فضای مجازی ندارد، پیامدهای تصمیماتش را نمی‌داند، مقطعی نگاه می‌کند و نگاه صرفاً فنی و امنیتی دارد. بزرگواران دور هم نشسته‌اند و هر روز برای سرمایه‌های حقیقی مردم در زیست‌جهان مجازی، نسخه جدیدی می‌پیچند. و نهایتاً ناجی افسانه‌ای مردم از منجلاب فساد پلتفرم‌هایی می‌شوند که خودشان تلویحا مردم را به آنجا کوچ داده‌اند. حتی اگر هیچ اتفاقی هم نیفتد، همین که مردم احساس کنند هر لحظه ممکن است سرمایه‌های حقیقی زیست مجازی‌ آنها با خطر مواجه شود، موجب بی‌اعتمادی آنها به حاکمیت و نارضایتی‌شان می‌شود. بگذارید شفاف‌تر بگویم: این رفتارهای سینوسی و بی‌منطق، مردم را به عاقله نظام در این بخش، بدبین کرده است. مردمی که نه با نظام عنادی دارند و نه به دنبال فساد و بی‌و‌بندباری هستند و می‌خواهند زیست مجازی سالمی داشته باشند، اما سرمایه مجازی‌شان همیشه از سوی تصمیم‌های خلق‌الساعه بزرگواران، در معرض خطر است. تا کی می‌توان با این روند و ساختار، حیطه پیچیده و چند بُعدی و پویایی همچون فضای مجازی را مدیریت کرد؟ الله اعلم.. @dinrasaneh