خلاصهای اصول عقاید اسماعیلیه
[قسمت ششم]
اصول عقاید اسماعیلیه را محقق طوسی در قواعد العقائد چنین نقل میکند:
← آفرینش عالم امر و عالم خلق
آنان بر این عقیدهاند که خدای تعالی به واسطه حقیقتی که از آن با کلمه ی «کن» تعبیر میشود، دو عالم را آفرید:
۱. عالم باطن که عالم امر و عالم غیب است و مشتمل بر عقول و نفوس و ارواح و حقایق کلی میباشد و نزدیکترین موجود این عالم به خدا عقل اول است.
۲. عالم ظاهر که عالم خلق و شهادت است و مشتمل بر اجزای علوی و سفلی و اجسام فلکی و عنصری است و بزرگترین موجودات این عالم، به ترتیب، عرش و پس از آن کرسی و پس از آن اجسام دیگر است. این دو عالم چنان که از کمال به نقصان تنزل یافته، از نقصان به کمال باز میگردد تا این که به امر الهی که با کلمه ی «کن» تعبیر میشود، منتهی شود و بدین ترتیب آغاز و انجام سلسلهی هستی خداست.
← امامت و نبوت
امام مظهر عالم امر است و حجت او مظهر عقل اول (عقل کلی) است، و پیامبر مظهر نفس کل، یعنی امام است. امام حاکم بر عالم باطن و معلم دیگران است. کسی جز به واسطهی او عالم بالله نمیگردد، و پیامبر حاکم بر عالم ظاهر است و قوام شریعت به اوست. و هرگز زمان از پیامبر یا شریعت او خالی نخواهد بود، چنان که از وجود امام و دعوت او نیز خالی نخواهد بود، و امام گاهی پنهان میگردد، ولی دعوت او ظاهر خواهد بود تا این که حجت از جانب خدا بربندگان تمام گردد.[۲۲]
← نبوت و مراتب امامت
در روی زمین یک «ناطق» وجود دارد و او پیامبر صاحب شریعت است، و رسول ناطق نزد اسماعیلیه، آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، محمد و القائم میباشد که هر کدام دارای امام مقیم میباشد (همچنین در روی زمین یک «وصی» موجود است و او امامی است که وارث بلافصل پیامبر و کسی است که بنیاد و اساس امامت و نخستین امام هر عصر است. وظیفهی مخصوص او به عنوان امین راز نبوت، تاویل است که ظاهر را به معنی مکتوم، یعنی به اصل آن میرساند؛ وصی، مشابه عقل دوم میباشد. علاوه براین یک امام وجود دارد که وارث امام اساس است و وظیفهی او ایجاد تعادل میان ظاهر و باطن، که پیوستگی آنها ضروری است، میباشد.
ادوار نبوت از هفت دور تشکیل میشود و هر مرحله از دورهی نبوت، یعنی هر دورهی غیبت، به وسیله ی یک ناطق و یکی وصی افتتاح میگردد، و یک یا چند دستهی هفتگانه از امامان جانشین آنان میگردد. و سپس آن دوره به وسیلهی آخرین امام (یعنی قائم) یا امام رستاخیز که دوران پیشین را خاتمه میدهد پایان میپذیرد و او امام «مقیم» است؛ یعنی پیامبر جدید را برمیانگیزد.).