آیةالله میانجی: خدمت آیةالله داماد درس خارج حج می خواندیم. روزی این روایت را خواند و به شدت گریست. فرمود: خوش به حال دعلجی که اشتباهی کرد و سریع تنبیه شد؛ معلوم می شود از اولیاء الله بوده چون اولیاء الله زود تنبیه می شوند. ابومحمد دعلجی دو پسر داشت یکی از آن دو صالح بود که ابوالحسن نام داشت و پسر دیگر او اهل خلاف و گناه بود. یکی از شیعیان به دعلجی مقداری زر داد تا به نیابت از حضرت صاحب الامر (ع) حج نماید. عادت شیعیان در آن وقت چنین بود که به نیابت از امام زمان (ع) یا حج می کردند و یا نائب برای ایشان می گرفتند. دعلجی مقداری از آن طلا را به پسر فاسد خود داد و او را همراه خود به حج برد. وقتی از حج برگشت نقل کرد که در عرفات جوان گندم گون زیبایی را دیدم مشغول دعا بود و چون من نزدیک او رسیدم به سوی من توجهی کرد و فرمود: ای شیخ آیا حیا نمی کنی؟ من گفتم: ای سید من! از چه چیز حیا کنم؟ فرمود: به تو حج می دهند از برای آن کسی که میدانی و تو آن را به فاسقی میدهی که شراب می آشامد! نزدیک است که چشم تو کور شود. بعد از برگشتن از حج چهل روز نگذشت که همان چشمی که آقا به آن اشاره فرموده بود کور شد. ┄┅═══••☘️🌹☘️••═══┅┄ ✔️ کانال دین یاران 👇👇👇 🌐 http://www.dinyaran.ir