طنزی کوتاه برای تأخیر در پاسخ ایران به ترور شهید هنیه؛ 🔺زدم نفهمیدی! گفت: پس چرا خبری نشد؟ قرار بود دمار از روزگار اسراییل دربیاورید. گفتم: خب. همین الانش هم درآوردیم. خندید و گفت: زکی! گفتم: از مردم و مسئولانشان گرفته تا نیروهای آمریکایی و... که توی منطقه هستند، شب و روز ندارند از اینکه کی بهشان حمله می‌شود. به گفته‌ی خودشان توی اسراییل قرص خواب و ضد افسردگی گیر نمیاد. اقتصادش داغون شده؛ چون بندرهاش تخلیه شده و کشتی‌ها جرات نمی‌کنند پهلو بگیرند. خیلی از کشورها و شرکت‌های هواپیمایی پروازهاشان را به اسراییل لغو کرده‌اند. صنعت گردشگری‌اش کلاً خوابیده. خلاصه مردمش آرزو می‌کنند هرچه زودتر ایران بزندشان تا از این حالت بلاتکلیفی در بیایند. گفت: راست می‌گی. به اینجاهایش فکر نکرده بودم. گفتم: در قدیم وقتی می‌خواستند محکومی را اعدام کنند؛ به آخرین خواسته‌اش عمل می‌کردند. یکی از محکومان شنیده بود یکی از جلادها، دستش سبک است؛ سر یواش می‌زند؛ دیده‌ای می‌گویند فلانی آمپول یواش می‌زند. خلاصه گفت: من می‌خواهم آن جلاد سر من را بزند. آن جلاد را صدا کردند و آمد. این محکوم سرش را گذاشت روی کنده؛ ولی هر چی منتظر ماند دید خبری نیست. گفت: بزن بابا می‌خوام برم کار دارم! جلاد گفت: زدم نفهمیدی! 😄 / جیم جواتی 🎙جایی برای شنیدن صدای طلاب 🌐 V.O.H / Voice Of Howzeh 🆔 @sedayehowzeh