💐🌿✨💐🌿✨💐 🔰 زندگینامه شهید عبدالرزاق علی شیری 💢🔅عبدالرزاق علی شیری در ۱۳۴۱/۰۳/۱۲ در شهر کرج دیده به جهان گشود. در کودکی بر اثر تب شدید از ناحیه پای چپ فلج شد و علی‌ رغم بهبودی از ناحیه همان پا مشکل راه رفتن پیدا کرد. به علت مهاجرت خانواده دوران تحصیلات ابتدایی و تا سال دوم راهنمایی را در گنبد کاووس گذراند. ♨️🌿پس از بازگشت مجدد خانواده در سال ۱۳۵۴ به کرج ادامه تحصیل تا دیپلم داد و سپس در سال ۱۳۵۹ خود را جهت خدمت سربازی معرفی کرد ولی به علت مشکل پا معاف شد.سپس در کارخانه روغن نباتی جهان مشغول به کار شد. ☘🌟علی‌رغم معافیت در سال ۱۳۶۰،به صورت داوطلبانه عازم جبهه شد. عبدالرزاق جذب گردان پیاده شد.فرماندهان متوجه شدند که حین راه رفتن پای چپش را روی زمین می‌کشید.از او جویا شدند و وی بیماری طفولیت را گفت و از آن‌ها خواست تا چند روزی به او فرصت دهند که اگر توانست از عهده وظایف خود برآید،در گردان بماند و در نهایت در عملیات شرکت کرد و با مجروحیت بازگشت. 💫💠پس از بهبود یافتن بار دیگر در سال ۱۳۶۱ به جبهه سومار اعزام شد و در عملیات مسلم بن عقیل در اثر اصابت ترکش راکت در بمباران هوایی دشمن دست چپ خویش را از ناحیه کتف تقدیم انقلاب کرد و در حال جراحت با روحیه‌ بخشی به بقیه رزمندگان به عقب منتقل شد. 🌺✨بار سوم علی‌ رغم مشکل پا و نداشتن یک دست و معاف بودن از رزم،در آبان‌ سال ۱۳۶۲ به جبهه عازم شد.فرمانده یکی از گردان‌ های لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) خطاب به وی گفت که عبدالرزاق تو تا الان با یک دست تیراندازی می‌کردی،آنجا دشت بود اما قرار است در ارتفاع عملیات داشته باشیم و احتمال دارد به خاطر عدم کنترل روی اسلحه، به نیرو‌های خودی صدمه بزنی.وی ناراحت شد و مرخصی گرفت و به عقبه لشکر بازگشت. 🌻🌾روزی در حالی که نیرو‌ها در ارتفاعات قلاجه برنامه صبحگاهی را اجرا می‌کردند، عبدالرزاق چفیه به گردن پرچم یا حسین (ع) و شمشیر به دست وارد صبحگاه شد و گفت:من اگر نمی‌توانم اسلحه به دست بگیرم،با شمشیر به میدان می‌آیم؛لذا موافقت شد و وی در عملیات والفجر ۴ در جبهه پنجوین عراق شرکت کرد و بر اثر تیربار بعثی‌ها سه تیر به سینه وی اصابت می‌کند. همرزمانش به او می‌گویند که «اشهدت» را بخوان اما وی لبخند زد و گفت هنوز زمان شهادت من فرا نرسیده است! 💠🍂عبدالرزاق علی شیری در سال ۱۳۶۴/۰۹/۱۶ ازدواج کرد و دو ماه بعد از تاهل مجدداً در ۱۳۶۴/۱۱/۲۱ در منطقه ام‌ الرصاص فرماندهی یک عملیات در قلب دشمن را برعهده داشت و سپس در ادامه عملیات والفجر ۸ در شهر فاو شرکت کرد. 🕊🍃تیربار چهارلول دشمن به شدت مشغول بود،وی برای خاموش کردن آن وارد سنگر دشمن شد؛دقایقی بعد تیربار خاموش شد و عبدالرزاق نیز به شهادت رسید.در روز اول اسفند ۶۴ در سن ۲۳ سالگی و پس از پنج سال مجاهدت و جانبازی روح بلندش پر کشید. پیکرش ۱۳ سال در فاو ماند و بعد از تفحص به وطن بازگشت و طی مراسم با شکوهی تشییع و در گلزار شهدای امامزاده محمد کرج به خاک سپرده شد و مزارش محل زیارت عاشق و پیروان راهش شده است. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ 🌷مرور خاطرات و فداکاریهای شهدا👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1910374405Cad65d1faab