دوبیتیهای مهدوی¹...
دوبیتی۱
دلم حال و هوایی تازه دارد
به لب ذکر و دعایی تازه دارد
دوبیتی های من وقتی بیایی
برایت حرف هایی تازه دارد...
دوبیتی۲
اگر چشم تو از هم وا نمی شد
زبان شعرهایم وا نمی شد
بدون دست های روشن تو...
گره از کار عالم وا نمی شد
دوبیتی۳
بیا در اول نوروز برگرد
که تا برگردد از نو ، روز برگرد
چه فرقی می کند آدینه... شنبه...
"چرا فردا همین امروز برگرد"
دوبیتی۴
دلم در حسرت آیینه ای سبز
معطل شد به پشت سینه ای سبز
به رغم جمعه های سرخ تقویم
بیا تا بشکفد آدینه ای سبز
دوبیتی۵
تو را می خوانم ای از عشق لبریز
دلم از آه و غم لبریز ، برخیز _
بیا فانوس چشم روشنت را
بر ایوان نگاه من بیاویز
دوبیتی۶
دل من شد ذبیح چشم هایت
زدم دم از مسیح چشم هایت
بیا تا من دخیل چشم خود را...
ببندم بر ضریح چشم هایت
دوبیتی۷
به خود آمد کویر تفته ی ما
که برگردی! بهار رفته ی ما!
اقامه شد بدون قامت تو
نماز جمعه ی این هفته ی ما
دوبیتی۸
شکستن ، سهم دل در بی قراری
شکفتن ، کار گل های بهاری
بیا پلکی بزن آقا ، رها کن
مرا از این همه چشم انتظاری
دوبیتی۹
مگر لایق نباشم دیدنت را
گل خورشیدی خندیدنت را
تقاضا می کنم آقا مبادا
نبینم جمعه ی تابیدنت را
دوبیتی۱۱
بیا ای عرشی بالا نشینم
که من عاشق ترین مرد زمینم
بیا از باغ سرسبز نگاهت
گل زیبای اشکت را بچینم
دوبیتی۱۲
بیا! زیبا ترین صبح رهایی
فروغ چشم های روشنایی
بیا! با ذوالفقارت ای سپیده
بزن بر فرق شب های جدایی
دوبیتی۱۳
بیا ای علت فصل شکفتن
بهار تازه ی پاییز خفتن
چه حالی دارد از روی ارادت
دوبیتی در دوبیتی از تو گفتن
دوبیتی۱۴
دلم لبریز از امید باشد
به دور از وهم و هر تردید باشد
دعای ندبه ی هر صبح جمعه...
"زیارت نامه ی خورشید" باشد
دوبیتی۱۵
جهان یکپارچه چشم انتظارت
زمین در معرض صبح بهارت
امام عاطفه ، ای عدل گستر
بیا با بیرق و با ذوالفقارت
دوبیتی۱۶
به شوقت آسمانی سبز دارم
نگاه مهربانی سبز دارم
میان قلب سرخ کوچک خود
همیشه جمکرانی سبز دارم
دوبیتی۱۷
دلم آیین آیات تو دارد
ببین تصویر مرآت تو دارد
تو از نسل علی با ذوالفقاری
عدالت ریشه در ذات تو دارد
دوبیتی۱۸
اگر داغ از شقایق سر نمی زد
غمی بر قلب عاشق سر نمی زد
بدون مطلع الفجر نگاهت
سحر از صبح صادق سر نمی زد
دوبیتی۱۹
تو باشی آسمان آبی در آب است
تمام نقشه ها ، نقش بر آب است
همیشه حالت دریاچه از دور
بدون تو شبیه یک سرآب است
دوبیتی۲۰
نثار مقدمت ، گل ، دسته کردم
شقایق ، با گلایل .... ، دسته کردم
شبی فانوس اشک روشنم را
چراغ غربت گلدسته کردم
دوبیتی۲۱
کجایی ای چراغ صحن دیده
فراتر از شکوه هر قصیده
به بام وحشت شبهای تاریک
تو را چشم انتظارم ای سپیده
دوبیتی۲۱
دلم تا کی برایت ندبه خواند
زمین هم آتش دل را فشاند
نگهدار تو شد دست خداوند
که دنیا خالی از حجت نماند
دوبیتی۲۲
دلت پاک و دلت بی کینه برگرد
نگاهت بهتر از آیینه برگرد
دلم قربانی چشمت که دیریست
به عشقت می تپد در سینه برگرد
دوبیتی۲۳
دوبیتی های سر سبز و رسیده
مرا بهتر ز یک دفتر قصیده
گمانم وعده ی موعود باشد
که رنگ از صورت شعرم پریده
دوبیتی۲۴
غروب جمعه و چشم انتظاری
به پایان می رسد این بی قراری
بگو ای دل اگر آقا بیاید
چه حرف تازه ای در سینه داری؟
دوبیتی۲۵
پرستوی دلم در آستانش
گرفته الفتی با زائرانش
بیاویزد شبی فانوس اشکم
بر ایوان بلند جمکرانش
دوبیتی۲۶
دلش آیینه را تعبیر می کرد
کلام وحی را تفسیر می کرد
اگر مردم به فکر خود نبودند
کجا او این همه تاخیر می کرد
دوبیتی۲۷
سحر شد غرق در دریای نورش
زمین پیوسته در فیض حضورش
الهی جمعه ی این هفته دیگر
فراهم ساز اسباب ظهورش
دوبیتی۲۸
ندارد گر چه آدم صبر ایوب
زبانزد شد به عالم صبر ایوب
الهی بعد از این چشم انتظاری
عنایت کن کمی هم صبر ایوب
دوبیتی۲۹
همیشه مایه ی هر درد سر ، ما
الهی رحم کن دیگر تو بر ، ما
به موعود شب آدینه سوگند
الهی در فرج تعجیل فرما
دوبیتی۳۰
نفس تا در صدایم بند آمد
چو نی در هر نوایم بند آمد
برایش خواستم شعری بگویم
زبان شعر هایم .....................
#رضا_یزدانی_صابونی#دوبیتی#مهدوی
کانال اختصاصی دوبیتی در ایتا؛https://eitaa.com/do_beiti