✨﷽✨
💢يكي از ياران شيخ رجب علی خیاط نقل مي كند
✍كه در حدودسالهاي ۱۳۳۵ و ۱۳۳۸ با تاكسي كار مي كردم. دو زن يكي بلند قد وديگري كوتاه قد سوار تاكسي شدند آن كوتاه قد ترك زبان بود وبا خود مي گفت : (من فارسي بلد نيستم كه بگويم منزلم كجاست. هر روزسوار اتوبوس مي شدم و با دو ريال به منزل مي رسيدم ، اما امروز بايد پنج ريال به تاكسي بدهم ).
به او گفتم :ناراحت نباش من تركي بلد هستم. منزل او را پيدا كردم و پول نگرفتم و روانه شدم. چند شب بعد براي اولين بار در جلسه مرحوم شيخ شركت كردم. چند نفري بوديم كه در آن اطاق محقر نشستيم. شيخ نگاهي به من كرد و با گريه فرمود : شبهاي جمعه تو از منتظران فرج قائم آل محمد (عجل الله فرجه )هستي . اگر هستي ،مي داني كه چطور شد كه نزد من آمدي ؟
💥آن زن كوتاه قد را كه سوار كردي و به مقصد رساندي و از او پول نگرفتي در حق تو دعا كرد و پروردگار عالم هم دعاي اورا مستجاب فرمود.