نمونه‌ای از حسرت خوردن آیت الله جاودان گفت: داستانی نقل شده که می‌گویند اسکندر به وادی ظلمات رسید و به یارانش گفت در این صحرا می‌روید از این سنگ ریزه‌های زیر پایتان جمع کنید؛ و رفتند و صحرا را گذراندند و هر کس هم حرف گوش کن بود هر چه توانسته بود زیاد جمع کرده بود و برخی هم که حرف گوش کن نبودند فقط عبور کرده بودند و چیزی جمع نکرده بود. وی ادامه داد: بعد از آن صحرا دیده بودند که همه سنگ ریزه‌ها الماس بوده است و کسی که جمع نکرده بود حسرت می‌خورد و کسی هم که کم جمع کرده بود او نیز حسرت می‌خورد که چرا کم جمع کرده ام. این یک نمونه داستان درباره حسرت است. این استاد اخلاق اظهار کرد: ما هم در یک عالم ظلمات زندگی می‌کنیم و می‌توانیم هر لحظه اش را جواهر جمع کنیم، آن هم بهترین جواهرات را جمع کنیم. و، چون برای خدا کار می‌کنید این اعمال شما جواهر است، اما به محض اینکه یک گناه کردید و غیبت کردید همه این جواهرات بیرون می‌ریزد و از بین می‌رود. وی افزود: یک روز همه ما به آن بیابان بی انتهای قیامت می‌رویم و حسرت می‌خوریم، مگر کسانی که همه توانشان را کار کرده اند و چیزی کم نگذاشته اند. 5» 📗@doa_va_zekr