شيخ ابراهيم انزلی چی رشتی (متوفی بعد از 1340ق)، شيخ ميرزا محمد، فرزند شيخ ابراهيم انزلی چی. سيد رفيع انزلی چي (متوفي حدود 1325ق)، سيد شفيع انزلی چی (متوفی بعد از 1310ق). آيت‌الله پيشوایی، آيت‌الله آقا سيد محمد نجفی، آيت‌الله خائفی، حجت‌الاسلام سيدجواد پيشوايی (فرزند مرحوم آيت‌الله پيشوايی) و... انزلی، شهر محبان علی(عليه السلام) شهرستان بندر انزلی از توابع استان گيلان می باشد كه از يك طرف به دريا و از طرف ديگر به شاليزارهای سر سبز محصور است. بندر انزلی پر باران ترين نقطه ايران است و مردم آن نيز قلبهايی صاف و بی آلايش و زلال چون باران دارند؛ شغل عده قابل توجهی از مردم صيادی و كشاورزی است و از دسترنج خويش نان حلال به دست مي‌آورند. مردم انزلی مهمان نواز ، خونگرم و بزرگوارند. آنان روشنفكر، آزاده، علم‌دوست و عالم پرورند و صفا و صميميت خاصی در چهره هايشان موج می زند . شهرك شاليور در بدو ورود به انزلی با گنبد و بارگاه رفيع حضرت بی بی حوريه (س) زيبايی خاصی به اين محدوده بخشيده است، بعد از آن شهرك سوسر قرار دارد كه ساكنان اين دو محله مردمانی اصيل، زحمتكش ، پركار ، مهربان و روحانی دوست هستند. مسجد امام حسن مجتبی(عليه السلام) در آنجا قرار دارد كه شادروان خردكيش امام جماعت معظم آن مسجد بوده است. جادارد از اين دو شهرك بلكه از بندر انزلی و استان گيلان ، جوانان متقی و علم دوست به زنده ياد استاد مهيار خردكيش تأسی كنند و پرچمی كه او برفراشت بر زمين نگذارند. صوفی و زاهد و عابد همه طفلان رهند مــرد اگر هست بجز عالم ربانی نيست ازدواج زنده‌ياد حاج مهيار بعد از پيروزی انقلاب اسلامی در 19سالگی ازدواج نمود. در مراسم عروسی لباس وی يك لباس ساده و عادی بود و عروس نيز چادر سفيدی بر سر نهاده بود؛ گرچه رسم غلط اين بود كه عروس بايد پوشش كم و آرايش آن‌چنانی داشته باشد. مهريه عروس نيز يك جلد كلام الله و يك شاخ نبات و 350هزار تومان وجه نقد بود. مراسم عروسی خيلي ساده و اسلامی برگزار گرديد. حاج مهيار از بكار بردن هر نوع تغنيات ممانعت به عمل آورد و اصرار بر برگزاری مراسم با سنخ فرهنگ اسلامی داشت. ثمره اين ازدواج مبارك دو فرزند بود. اولين فرزند مهدی و دومين فرزند وی محدثه نام داشتند. آقا مهدی جوانی دوست‌داشتنی بود و معصوميت خاصی در چهره او موج می زد. او خيلی به حدود الهی پايبند بود و در رعايت حريم محرم و نامحرم دقت خاصی داشت و در مقابل والدين «سلم كامل» بود. مرحوم مهدی جوانی بود آرام و غالباً ساكت بلكه سكّيت و عزلت و خلوت را بيشتر از جلوت می پسنديد. او قاری قرآن بود و صوت دلنشينی داشت و از هنر نيز بهره‌ها داشت. او بسيجی و مداح بود و در رثای اهل‌بيت(عليهم السلام) می خواند و آخرين بار كه صدای زيبای مداحی اش را شنيدم، در مسجد امام حسن مجتبی (عليه السلام) در شبهای محرم سال 82 بود البته اگر بخواهيم از او بنويسيم كتابی جداگانه بايد تأليف گردد و مثنوی هفتاد من كاغذ می شود. پس به جهت عدم تطويل از ادامه سخن كلام خودداری می نماييم. بعد از ازدواج مدتی در خانه پدری و پس از آن در منازل استيجاری زندگی می كرد. او با وجود زن و فرزند به خدمت نظام وظيفه اعزام گرديد. محل خدمت ايشان پايگاه شكاری مهرآباد تهران بود. حاج مهيار نقل می كرد: «در ايام خدمت، مرخصی يك روزه به ما دادند. به هر طريقی بود خودم را به انزلی رساندم، ديدم نوزادم (مهدی) مريض است. با كمال خستگی و خواب‌آلودگی او را به درمانگاه بردم و بعد از آن با اندوهی فراوان و نگران دوباره به تهران بازگشتم.» آری، مردان خدا با رنج و بلا و محنت دست و پنجه نرم كرده‌اند. به هر ترتيب با هر سختی كه بود حاج مهيار دوره سربازی خويش را به اتمام رسانيد. نـازپرورد تنعــم نبرد راه به جا عاشقی شيوه رندان بلاكش باشد ... @doctor_ebrahim_kheradkish