📚🌹داستان شماره 22: رزق و روزی ما 🌺 دوستی میگفت : در یکی از روزهای زمستان،از منزل خود به سوی محل کارم که دور بود خارج شدم،برف بود،وسیله ای نبود. برای اینکه دستهایم گرم شود، آنها را در جیب گذاشتم، یک دانه تخم آفتاب گردان پیدا کردم، آن را بیرون آورده و با دندان شکستم. ناگهان بذر وسط آن بیرون پرید و بر روی برفها افتاد ناخواسته خم شدم که آن را بردارم، پرنده ای بلافاصله آمد آن را به منقار گرفت و پرید. او گفت:به نظر تو چه درسی در آن است؟ من گفتم: رزق ما آن نیست که در دست ماست بلکه آن است که در دست خداست. 📝 این حکایت زندگی و دنیای ماست که به آنچه در جیب ،در دست و جلوی چشم ما است دلخوشیم و خیال میکنیم که همه اش رزق و روزی ماست و همین که میخواهیم آن را در دهانمان بگذاریم و لذتش را ببریم از ما میگیرند و به کس دیگری میدهند. #دخترای‌‌_‌امام‌‌_‌زمانی❤ برای حلال کردن اصکی گفتن ۳ صلوات برای امام زمان و امام حسین📿⚘ @dokhtarahmahdave👌🎀