آقایی بودن به اسم شیخ رجبعلی خیاط که در ابن بابویه تهران شهرری دفن هستند که اگر اسمشون راشنیده باشید ایشون یک آدم خیلی معمولی بودند یه خیاط معمولی بودند که به مقامات خیلی بالا رسیدند جوری که چشم برزخی پیدا کرده بودند و خیلی اتفاقات خاص براشون تو زندگیشون افتاده بود داستان زندگی شون رو بخونین خیلی جالب هست ایشون از کجا به این مقام رسیده که چشم برزخی پیدا کردند و به مقامات بالا رسیدند ؟ درسن جوانی بودند شرایط گناه خیلی بد براشون آماده شده بود و خیلی راحت می تونستند انجام بدن و هیچ کس نبود که بهشون اعتراض کنه و جلوی آن را بگیره ، هیچکس متوجه نمی‌شد ولی به خودش آمد نفس و شیطان را شکست داد و تصمیم گرفت و آن را انجام نده و به جاش دستشو برد بالا و دعا کرد گفت: خدایا من این گناه را ببین الان میتونم انجام بدم ولی به خاطر تو به خاطر رضای تو به خاطر اینکه از من راضی باشید به خاطر اینکه خدای ناکرده خدا از ما راضی نباشه من این گناه را انجام نمیدم تو هم بیا برام جبران کن دستمو بگیر منو به مراحل خاص به مراتب خاص برسون و همین اتفاق افتاد وقتی که شیخ رجبعلی خیاط و بیرون رفت دید همه در و دیوار همه درخت و همه جا دارد دارن ذکر میگن همه دیوارها ذکر میگن و متوجه شد که چشم برزخی اش باز شده.