این داستان نیست یه زندگی واقعیه🌱
اسمم مهلقاس دختر خوشگل ایل...
....
بزور منو به عقد مردی درمیارن که میخواست بی سیرتم کنه ...برای اینکه این لک ننگ پاک شه منو فرستادن خونه مردی که ازش متنفر بودم
مردی که آوازه هرزگیش همه جا پیچیده بود ...🔥
و اینجا بود که سرنوشتی برام رقم خورد که هیچوقت تصورش هم نمیکردم...
این رمان عاشقانه و جذاب داخل کانال سنجاق شده👇
https://eitaa.com/joinchat/1347486725Ccb8ba9698d
⭕️به همراه کلی ایده های جذاب هنری و خانه داری 😍