طرف دکتر میشه👨🏻‍⚕ یه بار که از اتاق عمل میاد بیرون🚶🏻‍♂ پسرِ بیمار ازش می‌پرسه: ببخشید! حال پدرم چطوره؟ 😯 دکتره میگه : پدرت دچار فراموشی شده😟 پاهاش هم فلج شده😨 حرف هم نمیتونه بزنه🤐 چشماشو هم از دست داده😣 پسرِبیمار با ناامیدی تکیه میده به دیوار و گریه میکنه😭 دکتره میره جلو میزنه رو شونه پسره ومیگه: نترس بابا! همه اینا رو شوخی کردم، بابات مُرد🤨 😂 🆔 کانال دوغ بزن👇 https://eitaa.com/joinchat/1397293176C411d1e80ae 😃 @dooghbezan 🤣