😂لبخند های خاکی 😂 شربت صلواتی!😝 دو تا بچه، یک غولی را همراه خودشان آورده بودند و های های می‌خندیدند.😂 گفتم: این کیه؟🧐 گفتند: عراقی😜 گفتم: چطوری اسیرش کردید؟🤔 می‌خندیدند. گفتند: «از شب عملیات پنهان شده بوده. تشنگی فشار آورده و با لباس بسیجی‌های خودمان آمده ایستگاه صلواتی شربت گرفته بعد پول داده! این‌طوری لو رفته.»😝🤣