فردای همانروز ، در حالیکه اسرای عثمانی با جنازه توپال عثمان پاشا بسوی بغداد در حرکت بودند نادر به یکی از سردارانش بنام باباخان بیگلربیگی ماموریت داد به کربلا و نجف رفته و نیروهای عثمانی را از آنجا بیرون کرده و این دو شهر را تصرف کند تا ارتباط امپراطوری عثمانی بکلی با بغداد قطع شود ، بیگلربیگی نیز بیدرنگ به کربلا و نجف رفته و سپاه عثمانی بدون درگیری ، شهر را تخلیه و فرار کردند و هر دو شهر به تصرف ایران درآمد در این اثناء نادر به بغداد آمد و به احمد پاشا ، حاکم عثمانی بغداد فقط تا بخاک سپردن جنازه توپال عثمان پاشا مهلت داد تا خود را تسلیم نیروهای ایران نماید جنازه توپال عثمان پاشا با احترام ویژه در گورستان ابوحنیفه بخاک سپرده شد نادر به محض آگاهی از بخاک سپردن  جنازه توپال عثمان پاشا دستور گلوله باران شهر را صادر کرد نادر که از استحکام دژ بغداد آگاه بود و میدانست این شهر به این زودی ها تسلیم نخواهد شد الهیار خان گرایلی سردار افغان خود را به فرماندهی سپاه خود در اطراف بغداد منصوب کرد و خود با نیمی از سپاهیان ایران از بغداد بسوی تبریز براه افتاد ، بدون حتی یک روز استراحت شهرهای تبریز و ارومیه و اردبیل و چند شهر دیگر ایران هنوز در تصرف عثمانیان بود ، لذا نادر با سرعت تمام طی بیست روز سپاه خود را به آذربایجان رسانید ، تیمور پاشا فرمانده سپاه عثمانی که قدرت ایستادگی در مقابل نادر را در خود نمی دید بسرعت از مقابل سپاهیان ایران گریخت و به سمت دریاچه وان  در ترکیه امروزی) عقب نشینی کرد مردم تبریز صدها گاو و گوسفند در مقابل نادر و سپاهیانش قربانی کردند ورود سپاهیان ایران را جشن گرفتند و در این حال گروهی بی شمار از جوانان و مردان تبریزی به نیروهای نادر پیوستند تا در رکاب وی به سوی شهر و دریاچه وان حرکت کرده و انتقام هشت سال ستم ترکها و اسارت خود را از آنان بگیرند نادر بدون معطلی برای تعقیب تیمور پاشا به سمت دریاچه وان حرکت کرد در طول مسیر دژها و پادگانهای متعددی سر راه نادر بود که همگی یا فرار کردند و یا طعم شمشیر سپاهیان ایران چشیده و به هلاکت رسیدند نادر پس از رسیدن به نزدیکی های دریاچه وان دستور حمله به نیروهای تیمورپاشا را صادر کرد که طی یک روز نیروهای ترک درهم شکسته و پس از تلفات زیاد و بجای گذاشتن غنائم فراوان ، همگی فرار کردند نادر سپس سپاهیان ایران را به سمت سلیمانیه ، موصل ، کرکوک و اربیل بحرکت درآورد و تمامی شهرهای ایران را پس از سالها مجددا به خاک ایران ضمیمه کرد بلافاصله پس از آزاد سازی شهرهای شمالی و غربی ایران ، نادر به سوی بغداد حرکت کرد ، طبق معمول بدون حتی یک روز استراحت با رسیدن نادر به بغداد ، احمد پاشا حاکم بغداد که از ورود نادر به جمع محاصره کنندگان آگاه شده بود و از طرفی اوضاع خواربار شهر نیز بحرانی شده بود ، مجددا نامه ای به دربار امپراطوری عثمانی فرستاد و تقاضای کمک کرد و اضافه کرد چنانچه محاصره ادامه یابد چاره ای بجز تسلیم در مقابل سپاه ایران نخواهد داشت امپراطوری عثمانی که از اعزام نیروی کمکی به بغداد ناتوان بود لشگری بسوی شهرهای ماکو و اشنویه (شهرهائی در آذربایجان های شرقی و غربی فعلی) و اربیل و موصل (در کردستان عراق فعلی) فرستاد تا نادر را مجبور به خاتمه محاصره بغداد نماید ، نادر بلافاصله پس از اطلاع از حرکت لشگر عثمانی به شهرهای یاد شده ، در حالیکه بشدت خشمگین شده بود ، بیدرنگ بدون لحظه ای استراحت مجددا به سمت آذربایجان تاخت و قبل از اینکه لشگر عثمانی بتواند شهرهای یاد شده را تسخیر کند به آنان رسیده و چنان شکست های سختی به آنان وارد آورد که عثمانیان با دادن تلفات زیاد و کشته های بسیار ، مجبور به عقب نشینی شدند حضور مجدد و دوباره نادر در آن مدت کوتاه در منطقه آذربایجان و اربیل و موصل ، باعث حیرت دربار عثمانی گردید و پی بردند با سردار نا آرامی روبرو هستند که خواب و آسایش را بر خود حرام کرده و لحظه ای از هیچ نقطه ای از خاک ایران غافل نیست ، امپراطوری عثمانی از سر ناچاری پیکی به بغداد فرستاد و به احمد پاشا حاکم بغداد اجازه داد بعنوان نماینده تام الاختیار دربار خلافت عثمانی با نادر پیمان نامه صلح امضاء کند نادر پس از شکست ترک ها در غرب و شمالغرب ایران و‌احداث دو پادگان بزرگ و مجهز در آن سامان بسرعت برای بار سوم به سمت بغداد عزیمت کرد احمد پاشا که اینک با قحطی شدید مواجه شده و با شورش ها و اعتراضات کوچک و بزرگ مردم مواجه شده بود عبدالکریم افندی را به نمایندگی خود بسوی اردوی نادر فرستاد نادر عبدالکریم افندی را به گرمی پذیرفت ولی متذکر شد برای مذاکره فقط احمد پاشا شخصا باید به حضور وی بیاید احمد پاشا که چاره ای نداشت ناچارا به اردوی نادر آمد # دوستداران _ولايت https://eitaa.com/doostdaranvelayat