سهم اسماعیل؛ قطعه‌ای از بهشتِ صحن آزادی 🔹شهید محمد اسماعیل سعیدی نجات خوش‌برخورد بود و خنده‌رو، متواضع بود و دلسوز، بعد از پيروزی انقلاب باز هم در كنار پدر كارهاى ادارى صندوق قرض‌الحسنه را انجام مى‌داد. علاوه بر آن، هر شب ماه مبارک رمضان با موتور مى‌رفت جلسه قرآنى كه قاری آن‌جا بود. هميشه به قولش وفا مى‌كرد و موقع برگشت. 🔹وقتى امام خمينى فرمود جبهه‌ها را پر كنيد، محمد اسماعيل سعیدی نجات هم به‌عنوان طلبه بسیجی عازم شد. همان سال ۱۳۶۰ در عمليات فتح‌المبين از ناحيه پا مجروح شد و بعد از سيزده روز برگشت خانه. دفعه بعد كه مى‌خواست برود، پدرش راضی به رفتنش نمى‌شد. جراحت پايى كه تركش‌خورده بود را بهانه مى‌كرد و مى‌گفت: «تا خوب نشدى، نبايد بروی، تابستان است و منطقه گرمِ‌. پاى زخمى توى كفش عفونت مى‌كنه.» ولی او با نامه‌ای که از دکتر آورد، بالاخره پدر رضایت داد تا به جبهه برود. 🕋 @doostibakhoda