﴾﷽﴿ در منطقه، شب‌های محرم هیئت داشتیم. هرشب مجلسِ روضه‌ی کوچیک و جمع و جور اما باصفایی برگزار می‌کردیم. میون همین جمع کوچیک‌مون حال و هوای عمار( محمدحسین‌ محمدخانی) و علی(روح‌الله قربانی) خیلی خاص بود. عجیب سینه می‌زدند و گریه می‌کردند. هنوز صدای گریه‌های سوزناکشون تو گوشم می‌پیچه. و که شهید شدند، بهم گفت، وقتی داشته بچه‌ها رو جمع می‌کرده که بفرسته عقب، هر کدوم رو بغل کرده و گفته بود: ای بی‌معرفتا، تنهایی رفتید پیش ارباب. دعا کنید ما هم خیلی زود به شما ملحق بشیم. و تنها سه روز بعد دعایش مستجاب شد... به نقل از: جانباز امیرحسین(اسماعیل) حاجی نصیری پ‌ن: شهید عمار و نیروهایش بعد از فتح منطقه‌ و پایین کشیدن پرچم تکفیری‌ها، با هم عکس یادگاری گرفتند. 🍃| @dosteshahideman 🌷🍃 🍃🌷🍃 🌷🍃🌷🍃 🍃🌷🍃🌷🍃