#میرزا_اسماعیل_دولابی
✨
او را به عرش برد...
شام غریبان جایی نبود که برای روضهخوانی و تماشای سینهزنی بروم. گفتم در خیابان میروم و دستهها هم که میروند. تنها بودم. دیدم داخل کوچهای دو نوجوان چهارده، پانزده ساله با هماند، یکی از آنها به دیگری میگوید بیا برویم میدان ژاله، سینما. دیگری گفت تو که میدانی من در ماه محرم سینما نمیروم. اولی گفت بیا برویم، امروز عاشورا بود و تمام شد. امشب سینماها را باز کردهاند.
دومی گفت نه من نمیآیم. اولی چند بار التماس کرد، تا اینکه آن یکی که التماسها را جواب میداد و میگفت نمیتوانم و نمیآیم یکباره گریه افتاد. چون دید رفیقش او را رها نمیکند، شکست خورد و گریه افتاد. تا او گریه افتاد، آن یکی هم گریه افتاد. دو نفری گریه میکردند.
من در خیابان مرتّباً این طرف کوچه میرفتم و آن طرف کوچه میرفتم. آن شب چنان تماشایی از صفات و اخلاق امام حسین علیه السلام و گرفتن این دو جوان کردم. پدر و مادر کجا میتوانند چنین کنند؟ این به او گفت بیا سینما برویم. او این را به عرش برد. ... خدایا اینها چهکار میکنند، این محبت چقدر آقاست و این صدق چقدر ریشه دارد.
📚 طوبای محبت – کتاب سوم
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075