#پیام_مخاطبین
من هم یه پسر ده ساله دارم که تو سن ۳ سالگی گرفتار لکنت زبان شده بود، بارداری پر از نگرانی و غمباری رو تجربه کرده بودم، و نتیجه اش شد یک پسری که هر شب برای خواب و گریه هاش داستان داشتیم.
تقریبا تا پایان ۳ سالگیش من ۲ ساعت خواب مستمر نداشتم، یا رو پام میخوابید یا تو بغلم بود راه میرفتم، حرف میزدم تا اون بخوابه، وقتی هم بیدار میشد بی دلیل گریه میکرد جیغ میکشید، دیگه اون اواخر، وسط گریه میپرید تو بغلم و موهامو میکشید.
۲سال و نه ماهش بود کم کم لکنتش بروز کرد گفتار درمانی بردمش، راه و روش کارشون رو یاد گرفتم تو خونه هم همون طور عمل میکردم، هم مشاوره رفتیم، هم پیش روانپزشک رفتیم که گفتن بیش فعاله ...
تا اینکه دوستم از یکی از اساتید مشاور خانواده (مشاور مذهبی) در مورد پسرم پرسید، ایشون گفتن این بچه با وجود همه ی محبت هایی که از پدر و مادر میبینه ولی باز هم احساس ناامنی داره و به همین دلیل گریه میکنه و خواب آرومی نداره.
توصیه ایشون این بود که برای مدتی محل خواب رو تغییر بدیم، مثلا تو پذیرایی تشک پهن کنیم و همه باهم بخوابیم. حتی اگر خواهر و برادر دیگه ای داره همه باهم باشیم، بچه موقتا برای مدتی بین پدر و مادر بخوابه و مادر مدام در خواب بچه رو در آغوش بگیره، حتی نیمه شب بیدار میشدم میدیدم خوابیده بازهم بغلش میکردم.
ما این دو کار رو همزمان انجام دادیم و الحمدلله پسرم بعد از دو هفته آروم آروم خوابش بهتر شد و لکنتش هم کامل برطرف شد.
کانال"دوتا کافی نیست"
@dotakafinist1