حدود ستون ۴۰۰ ، یک لحظه احساس کردم نصف پای چپم روی زمینه، دیدم کفشم از وسط نصف شده😳 هر سال، یک جفت کفش و یک جفت دمپایی همراه خودم می آوردم،اما امسال گفتم بار اضافی نیاورم، من ماندم و لنگه کفشی که از وسط به دو قسمت نامساوی تقسیم شده بود😢 با چسپ پهن تکه های کفش را چسباندیم و چند ستون جلوتر، دمپایی پلاستیکی های فروشی کنار جاده، چشمانم را روشن کرد😅 یک جفت دمپایی مشکی پلاستیکی را به ۲ دینار عراقی خریدم و کل مسیر را با همان ادامه دادم،خیلی هم راحت تر از هر کفش و صندلی بود😊 http://eitaa.com/dr_fgarivani https://ble.ir/dr_fgarivani