۱۷ 🌷 سلام استاد عزیز از مطالب و فرمایشات دقیق‌ و زیباتون ممنونم خدا رو شکر از صحبت هاتون خیلی چیزها رو یاد گرفتم از حضورتون یک سوال دارم تکلیف دختری که هنوز ازدواج نکرده و در بهترین رشته و دانشگاه تحصیل کرده و استعداد خیلی زیادی دارد چیست؟ در حالیکه خودش هم تمایلی به کار کردن نداره و میخواد به مهمترین نقش و وظیفه اش به عنوان یک زن بپردازد. از طرفی مادرش مدام اصرار میکنه که باید سر کار بری و ازت راضی نیستم تا موقعی که سرکار نرفتی... و خود فرد و دیگران سرزنش میکنند که با این همه زحمتی که برای رسیدن به این درجه علمی در این دانشگاه کردی چرا بیکاری و هیچ استفاده ای ازش نمیکنی؟ واقعا سر در گم است که آیا اگر کاری نکند این همه سال عمرش را تلف کرده و بی ثمر بوده؟ با وجود امر به اطاعت از پدر و مادر تکلیفش چیست؟ فعلا که مجرد است به عنوان یک زن باید مشغول به چه کاری باشد؟ آمادگی برای ازدواج یا چه؟ 🌿 با سلام و احترام به خانم.... اینکه فرمودید: مادرتان و به دنبال ایشان دیگر بستگان به شما اصرار می کنند که باید در جایی « اشتغال » پیدا کنید، مشکل رایجی است که بسیاری از دختر خانم ها با آن مواجه اند و فشار و زخم زبان زیادی را تحمل می کنند. اما اینکه نوشته اید: « اطاعت از پدر و مادر » واجب است » ، درست نیست. قرآن می فرماید اگر والدین شما را به کاری « شرک آلود » واداشتند، آنها را اطاعت « نکنید ». پس اطاعت از آنها مشروط است به اینکه أمر و نهی آنها خلاف عقل و شرع نباشد که در آنصورت شما در واقع ، حکم عقل و شرع را اطاعت کرده اید نه حکم آنها را. اما اینکه چه باید کرد؟ باید بدانید که متأسفانه والدین و خصوصا مادرها و مخصوصا مادران به ظاهر مذهبی که معمولا هیچ برنامه ای برای رشد و تعالی خودشان ندارند و « جهادهمسرداری » را هم برای خود ضروری و واجب نمی دانند و اصلا قبول ندارند، تحت تأثیر إلقائات روانشناسان، « مختار » بودن فرزندان و « ولایت پدر » را هم « باور » ندارند و لذا با اصرار می خواهند خودشان را به فرزندانشان « تحمیل » و در کار آنها « دخالت مستقیم » داشته باشند. لذا در جلسه دوم عرض کردم که هر جوانی برای جدا و مستقل شدنش ابتدا بایـــــد در مرحله اول: خودش را به عقلانیت و بلوغ و معرفت دینی و ادب و نشاط لازم برساند، و در مرحله دوم، بایـــــــد والدینش را عاقلانه و مؤدبانه و صبورانه برای جدا و مستقل شدنش ، از هر نظر آماده کند. اینکه نوشته اید: « سر در گم شده ام » حکایت از این دارد که بلد نیستید با والدین نسبی خود به طور منطقی و مؤدبانه و به دور از ناراحتی و پرخاش و بداخلاقی گفتگو و آنها را إقناع کنید در این صورت در فردای ازدواج با والدین سببی خود هم نمی توانید تعامل سازنده ای داشته باشید. پس بکوشید: ۱ـ برای خودشناسی، ۲ـ فهم معنی زندگی و شناخت اصول و مبانی زندگی، ۳ـ فرق ازدواج « اسلامی » با ازدواجهای رایج، تلاشی کنید تا ابتدا برای خودتان و برای والدینتان روشن شود که « جهادهمسرداری » ، شغل بسیار مهمتری نسبت به مشاغل پزشکی، مهندسی، معلمی، استادی، خدماتی، منشیگری، فروشندگی .... است. اگر شهردار یا استاندار در یک « اتاق » کار می کنند یک کدبانو در یک « خانه » شاغل است و کار می کند اما می تواند « خانه دار = سرایدار » نباشد و « همسرداری و خانواده داری » کند. جالب و دردناک اینکه برای این مادران از خودغافل مهم نیست « رشته تحصیلی » دخترشان چیه فقط می خواهند دخترشان در جایی شاغل باشد و درآمد داشته باشد حتی مثلا در فروشگاههای « زنجیره ای !!!؟؟؟) قفسه تمییز کند. متأسفانه مادران به ظاهر مذهبی، این نظر خدا که غذا و پوشاک و مسکن و رفاه و أمنیت زن به عهده مردان یا دولت است را قبول ندارند و دوست دارند برای خرید یک لنگ جوراب دستشان پیش شوهرشان دراز نباشد و از او برای مخارجشان التماس نکنند. در حالی که اگر زنان « هنر زن بودن » را با محارمشان به درستی تمرین کرده باشند بدون التماس می توانند کاری کنند که شوهرشان تمام امکاناتش را بدون کمترین منتی و با افتخار در اختیار آنها بگذارد. در هر حال خداوند این والدین در هر حال محترم را در اختیار شما قرار داده تا با آنها خودتان را « ورزیده » کنید و جالب اینکه فردا هم فرزندان شما همین مصیبت را با خود شما خواهند داشت. انسان، هرقدر بالغ تر، عاقل تر و با اراده تر و مومن تر می شود رفتارش متعادلتر، زیباتر، مؤدبانه تر و توقعاتش کمتر و خلاقیت و ابتکار و شیرین زبانی و قدرت نفوذش بیشتر می شود. ازدواج، مسابقة عقل‌آزمايي است نه بخت‌آزمايي. دنیا ، محل « آزمایش است نه آسایش ». هر صورتی با لبخند زیباتر است. لایق ستایش، محتاج ستایش نیست.