ادامه👆👆👆 اسنکاف شدیداز پذیرش دعوت مامون و معلّق کردن پذیرش ولایتعدی به عدم دخالت در امور، بیان فضایل اهل بیت علیهم السلام با بهره گیری از فضای فرهنگی بدست آمده و رجحان علمی امام بعد از مناظرة ایشان با متفکران ادیان مختلف همچنین پیوند قلبی امام با مردم دانست. بنابراین امام از خلاء قدرت سیاسی در مدینه تا دورة ولایتعهدی و پس از آن نهایت استفاده را کردند و به ترویج الگوها، نمادها و مناسک صحیح و وحیانی و بازسازی نهادهای اجتماعی پرداختند. بر این اساس میتوان ماهیت مکتب سیاسی امام رضا علیه السلام را ممزوج دانستن رهبری فکری و سیاسی دانست، در واقع بنی عباس چون دستاویزی مشروع برای حکومت بر مومنان نداشتند، به ناچار دست به دامان امام رضا علیه السلام شدند و به شیعه گرایش پیدا کردند. این خلاء مشروعیت در دوران امامت امام رضا علیه السلام کاملا نمایان شد و ایشان نیز بیشترین استفاده را از این فرصت تاریخی کردند، نتها حقانیت امام علی علیه السلام و ائمه اطهار علیهم السلام را اثبات کردند بلکه سنت های فراموش شدة آنها را احیا کردند و فرآیندی به نام فرهنگ و تمدن رضوی را آغاز کردند. ایشان در پشت کاغذ ولایتعدی خود نوشته اند: « مامون حق ما را که دیگران نشناخنتند، شناخت» و این جمله بیش از آنکه تعریف از مامون باشد، نکوهش کسانی است که حق اهل بیت علیهم السلام را نشناخته اند. به عبارتی مکتب رضوی حلقة وصل مکتب علوی و نهضت حسینی به تمدن مهدوی است. طرح مکتب سیاسی امام رضا علیه السلام نشان داد که قیام امام حسین علیه السلام فقط جنبة نفی حکومت ندارد بلکه در درون آن اثبات نظام ایده آل اسلامی هم وجود دارد. مکتب رضوی، نوعی مدینة فاضلة دینی به رهبری امام معصوم و انسان کامل است که دو عنصر تفکر و اعتدال مقوّم آن است. ایشان چون فضای گفت و گو را مناسب دیدند، از این باب وارد شدند تا نشان دهند مبانی فرهنگی اصیل اسلامی عمیق تر از فرهنگی است که خلفا آوردند. امروز هم قرار نیست به دوران پیش از نظام سازی برگردیم؛ چرا که تغییر مسیر از عقلانیت خشونت سیاسی ایجاد می کند، مطلبی که متاسفانه دنیای اسلام معاصر به آن مبتلاست. بنابراین اگر میان ما و تمدن غرب گفت و گو شکل بگیرد بهتر است چرا که فرهنگ برتر از آن ماست. 🔴شما خواستگاه تمدن شیعی را وحی دانستید، بر این اساس عبودیت، انسان سازی و حیات طیّبه را اهداف آن بر شمردید، منشا تحقق این اهداف در جامعه چیست؟ 🔶به طور کلی «مدینه النبی» و معیار های آن، کامل ترین الگوی تمدنی برای تمدن اسلامی و مسلمانان است. بنابراین اوج اقتدار تمدن اسلامی، تحقق حقایق اسلام در همة سطوح بشری است؛ از این رو تبلور آرمان و غایت تمدن اسلامی در گرو توسعة کمّی و کیفی فرهنگ اسلامی و شکل گیری جامعة اسلامی، حاکمیت سیاسی اسلام، شکل گیری منطق تولید علم مبتنی بر منطق وحی و فراهم شدن فضای عقلانیت اسلامی، تولید علوم، ارائه محصولات علمی، ساخت ابزار های کارآمد و تامین نیاز های معیشتی جامعة اسلامی است. در واقع تمدن اسلامی شکل جامع و فراگیری از اسلام در ابعاد سیاسی، فرهنگی، اجتماهی، اجرایی، سیاسی، منطقی، فلسفی، علمی و کاربردی است. این تمدن همچون هر تمدن دیگری تدریجی، تشکیکی و واجد لایه های مختلفی است؛ بنابراین زمانی کاملا تحقق می یابد که بتوان این چهار مرحله را بر پایة توحید و معنویت در سایة شریعت و ولایت طی کند و در بستر عقلانیت اسلامی در جهت تولید علم و توسعة اماکانات مادی و رفاه اجتماعی گام بردارد. به هر حال گویی برای تحقق همة ابعاد و شاخصه های تمدن اسلامی به یک عامل خاص و نیرو محرکة قوی احتیاج است و به اعتقاد بنده آن «وجود انسان کامل؛ یعنی امام معصوم علیه السلام» است و این فصل تمایز تمدن اسلامی در قاموس شیعی با سنّی است. http://mousanajafi.ir https://eitaa.com/drmousanajafi https://Sapp.ir/drmousanajafi