3.12M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
مادر شهید می‌گفت «آقای کریمی من دیگه روی تُشک نخوابیدم از وقتی بچه‌هام رفتند جبهه! به شوهرم هم گفتم که نمی‌دونم پسرهام کجا توی کدام بیابان و روی کدام سنگ و خاک خوابیده‌ند؛ و او هم مثل من روی زمین می‌خوابید...!» می‌گفت «دیگه توی خونه بیرون نمی‌رم!» می‌گفت «تحمل دیدن بعضی از دخترها با اون آرایش و رخت و لباس رو ندارم!» می‌گفت و من جگرم می‌سوخت. از پنج پسری که از شمال غرب تا جنوب غرب توی جبهه بودند، منصورش شهید شد... او پیکر بچه‌اش را دیده، تشییع کرده، خاک کرده اما هنوز منتظر است...! روز تکریم مادران و همسران شهداست... حواسمان به‌شان باشد. این کلیپ به متن خاطره من ربطی ندارد، گذاشتم ببینید و بسوزید! ✍ احمد کریمی @drnyazmnd