🔻اصلاحطلبان و یک سبد «رأی ضعیف»
🖊مهدی جمشیدی
برخلاف تصویری که اکنون از سوی اصلاحطلبان در حال ساختهشدن است، آنها نتوانستند صدای معترضان و خاموشان جامعه باشند و چشمها را به سوی خود، خیره کنند و رأیِ بامعنا و پُرمایهای را به دست آورند. این گزاره، مبتنی بر چند دلیل است:
[یکم]. «پنجاه درصد» از جامعه در انتخابات شرکت نکردند، درحالیکه اصلاحطلبان مدعی بودند که عدممشارکت این بخش از جامعه، به دلیل تنگنظریهای شورای نگهبان در تأییدصلاحیتها و حذف گزینههای اصلاحطلب است. اکنون مشخص شد که حتی اگر یک گزینۀ اصلاحطلبِ حداکثری نیز در میدان باشد و حتی اگر همۀ سرمایههای انسانی و رسانهای و ساختاریِ اصلاحطلبان نیز به صحنه بیایند، حاصلش بسیار اندک خواهد بود. پس مسألۀ «مشارکت»، ارتباطی با «تکثّر نامزدها» ندارد و اینگونه نیست که اگر از جریان اصلاحات، کسانی در معرکۀ انتخاب مردم باشند، مشارکت حداکثری نیز تحقّق خواهد یافت. میان تکثّر نامزدها و مشارکت حداکثری، ارتباطی وجود ندارد و ریشۀ مشکل را باید در جای دیگری جُست. آن بخش منفعل و خاموش جامعه نیز، اصلاحطلبان را نمیپذیرند و آنها را نمایندۀ خود نمیدانند و حضور آنها به عنوان نامزد، نمیتواند موجب تولید انگیزه و اراده بشود.
[دوّم]. از این گذشته، اصلاحطلبان حتی در چهارچوب گفتارِ «اثباتی» و «معطوف به خودشان» نیز نتوانستند بدنۀ اجتماعی را بسیج کنند، بلکه کوشیدند از طریق تصویرسازی وارونه و غیراخلاقی از سعید جلیلی، رأیسازی کنند. رأی آنها، بیش از آنکه رأی به خودشان باشد، ریشه در نفیهای هیجانی و انکارهای رسانهای داشت. اگر آنها این شگرد ناجوانمردانه را در پیش نمیگرفتند و از جلیلی، چهرۀ جنگطلب و ویرانگر نمیساختند و این بخش از جامعه را نسبت به او دچار بیم و هراس نمیکردند، چند میلیون ریزش رأی میداشتند. پس بخشی از رأی به آنها، «رأی به آنها» نبوده، بلکه «نه به دیگری» بوده است و این «نه» نیز، مبتنی بر توهم و دروغی بوده که القاء شده است.
[سوّم]. دیگر اینکه «شانزدهونیم میلیون رأی» در نسبت با انتخاباتهای قبلی، رقم بالایی نیست و نشان میدهد که ظرفیت اجتماعیِ اصلاحطلبان، بهشدّت کاهش یافته است. شهید رئیسی در انتخابات سال ۹۶، با شانزده میلیون رأی، نفر دوم شد و در انتخابات سال ۱۴۰۰ با هجده میلیون رأی، نفر اوّل. بنابراین، حاصل آنهمه غوغای انتخاباتیِ اصلاحطلبان، معجزۀ انتخاباتی نبود، بلکه فقط یک «رأیِ متوسط به پایین» شکل گرفت که از دورههای قبلی نیز کمتر بود. پزشکیان نمیتواند ادعا کند که با این رأی، «نمایندۀ بخش عمدۀ جامعه» است، بلکه رأی او، فقط زمینۀ انتقال قدرت را فراهم کرده است. همین و نه بیشتر. این رأی، معنای اجتماعیِ جدّی و گستردهای ندارد و نازل و کممایه است، اما مطابق قانون، وی رئیسجمهور است. پس سخنگفتن از «رفراندوم»، در انتخابی که نتیجهاش «شانزدهونیم میلیون رأی» بوده، مایۀ تمسخر است.
[چهارم]. رأی پزشکیان، برخاسته از «تحریک قومیّتی» بوده و این به دلیل آن بوده که وی و جریان انتخاباتیاش کوشیدند مسألۀ قومیّت را عمده و برجسته کنند. اما روشن است که رأی قومیّتی، بیارزش و نازل است؛ چون بر «عقلانیّت سیاسی» تکیه ندارد و فقط از «تعصّب» برمیخیزد. تحریک قومیّتها و نشاندن خویش بر روی گسل قومیّتی، رأیساز است، اما رأیِ «سیاسی» و «خردمندانه» نیست. اگر انتخابات، عرصۀ رقابت نظریهها و رویکردها و شایستگیها و فضیلتهاست، پس باید انگیزههای سخیف از قبیل انگیزههای قومیّتی، کنار نهاده شوند و رأیدهنده، با عقلانیّت و بر اساس شایستگی انتخاب کند. برخی قومیّتها در این انتخابات، چهرۀ ناموجّه و نامعقولی از خود نشان دادند و اسباب ملامت و تحقیر خود را فراهم کردند. تفاخر و ترجیح قوممدارانه، از هر قومی که باشد، نارواست و به معنی نادیدهانگاشتن امر ملّی و رشدنیافتگی سیاسی و فقر استدلال عقلانی است.
[پنجم]. سعید جلیلی توانست «سیزدهونیم میلیون رأی» را به دست آورد؛ یعنی تنها «سه میلیون رأی» با پزشکیان فاصله داشت. این فاصله، ناچیز است و «عدماجماع» و «دوتکهگی» را نشان میدهد. پس جامعه، به یک سو نغلتیده و وزنۀ یک طرف، سنگین نشده، بلکه این وضع، بیشتر بیانگر فاصلهسازیِ احساسی و لحظۀ آخر است. پزشکیان نتوانسته به یک جریان اجتماعیِ وسیع و اکثری تبدیل بشود و تفاوت محسوس ایجاد کند، بلکه با اندکی تفاوت به قدرت دست یافته است. در مقابل، رأی بالای جلیلی، هرچه که کمرمقی و ناتوانی پزشکیان را نشان میدهد، از وجود یک پایگاه اجتماعیِ تثبیتشده و وفادار و قوی برای جلیلی نیز سخن میگوید. او اینک به یکی از گرانیگاههای سیاسیِ جامعۀ ایران تبدیل شده و بهراستی، قدرت اثرگذاری و اجماعسازی دارد.
نوشته های مهدی جمشیدی
@drsaadatkhah