مرا زهرا برای نوکری کردن سوا کرده و اینگونه برایم آبرویی دست و پا کرده شنیدم روز میلادِ تو با چشمان اشک آلود برای گریه‌کن‌هایت؛ برای من دعا کرده دعای مادرم این بود، که سینه‌زنت باشم دعای مادر تو حاجت او را روا کرده شبیه طبل توخالی پر از داد و هوارم من منم آن هیچِ مطلق که همیشه ادعا کرده فقیرم مثل مردِ آبروداری که بی چیز است اگر چه ظاهرِ خود را شبیه اغنیا کرده صدایت می‌زنم با گریه مثل کودکی خسته که در اوجِ شلوغی دست مادر را رها کرده به تو امّید دارم مثل چشمِ آن پسربچه که هر دفعه زمین افتاده بابا را صدا کرده دل من هم شکسته مثل بغضِ پیرمردی که ندارد پـول، امـا باز، یاد کـربــلا کرده ولی با این همه خوشحالم از اینکه تو را دارم خدا خیرش دهد آنکه مرا اینجا گدا کرده شبم روشن شده با قاب عکسی که به دیوار است خدا رحمت کند هر کس که گنبد را طلا کرده : 💔 حال ما خوب است،اما پنج‌وعده در صلاة حال‌ما را سجده برخاک تو بهتر میکند سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام