♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
. •#ڪتاب‌زیرتیـغ ‌‌•#خاطࢪاتے‌ازشہیدمحسن‌حججے🌸🍃 ❤️ |فصل²: بھ‌ࢪوایت‌همسر . وقتےنشست‌پاےتلویزیون،صداروخ
. • ‌‌•🌸🍃 ❤️ |فصل²: بھ‌ࢪوایت‌همسر . اون‌زمان‌هنوزبارداربودم،محسن‌میگفت؛ میدونےچیه؟! اگه‌خدابخوادومن‌یه‌سقف‌بالا سرتو‌واین‌بچه‌درست‌ڪنم،دیگه‌همه‌چے‌حله ومیدونم‌ڪه‌ڪارم‌درست‌میشه! همینطورم شد. روزےڪه‌سقف‌خونه‌ےماروزدن‌و ڪارسقف‌تموم‌شد،خبراسارت‌محسن‌رو شنیدم💔 بیقرارےهای‌محسن‌بعدازسفرش به‌سوریه‌هرروزبیشترمیشد!میتونم‌بگم ڪه‌ڪامل‌عاشق‌شده‌بود،تموم‌فڪروذهنش این‌بودڪه‌دوباره‌بره‌سوریه!دیگه‌زندگی یک‌آدم‌معمولےرونداشت دائم‌بیتاب‌بودو سوریه‌سوریه‌میڪرد! نمازمیخوندبه‌نیت سوریه!روزه‌میگرفت‌به‌نیت‌سوریه! ختم‌بر میداشت‌به‌نیت‌سوریه!هرنذرونیازوهرڪاری ڪه‌ازدستش‌برمیومد‌انجام‌داد. دائم‌ورد زبونش‌این‌بودڪه؛دعاڪن‌روسفیدشم شھادت‌هم‌ڪه‌اززبونش‌نمیوفتاد! هرجا میرفتیم‌ودرهرموقعیتے،توخونه،بیرون‌از خونه،درگردش،شب‌وروزدم‌ازشہادت‌میزد هروقتم‌این‌حرفارومیزدمن‌به‌هم‌میریختم یادم‌هست‌روزےڪه‌داشتم‌براوضع‌حمل‌به بیمارستان‌میرفتم،محسن‌درگوشم‌گفت؛برا شھادتم‌دعاڪن،دعاڪن‌روسفیدعاقبت بخیربشم،دعاڪن‌پیش‌حضرت‌زینب‌روسفید بشم!الان‌دعاےتومیگیره،یادت‌نره‌برام دعاڪنیا؟! به‌هروسیله‌اےمتمسك‌میشدتا ڪارش‌جوربشه!مثلاتصمیم‌گرفت‌یڪ،چله به‌جمڪران‌بره!میگفت:توےاین‌مسیر، اشڪال‌ڪارم‌‌روپیدامیڪنم! توےماشین ڪه‌بودیم،دائم‌نوحه‌میذاشت‌ویابااون سینه‌میزد؛یاگریه‌میڪرد! عاشق این‌نوحه‌ی اقاے‌نریمانی‌بودڪه‌میخوند؛ هواےاین‌روزاےمن‌،هواےسنگره یه‌حسےروحموتازینبیه‌مےبره . . . بااین‌نوحه‌میسوخت‌واشک‌میریخت! بچه‌ی کوچیکِ‌دوست‌شھیدش‌پویاایزدےروڪه میدید،گریه‌میڪردومیگفت؛من‌شرمنده‌ے این‌بجه‌هستم!ازاین‌بیقرارےهاےمحسن ڪلافه‌شده‌بودم،. نیمه‌شب‌میدیدم‌رفته‌ نشسته‌پاےسجادش‌وروضه‌میخوند! میرفتم‌ڪنارش‌مینشستم‌ودوتایی‌باهم گریه‌میڪردیم! اونقدرازدل‌وبا‌سوزمیخوند ڪه‌بعضی‌موقه‌هامیگفتم؛محسن‌دیگه‌بسه . . ¦⇠ ════════════ ᴊᴏɪɴ°••☞ ⁦http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f