🌷💫
📌شفای فرزند
راوی :مرتضی پارساییان
🌿سالها از دوران دفاع مقدس گذشت. سال ۹۳ من در یکی از مراکز دینی،کار آهنگری انجام میدادم. بار آهن خواسته بودم. راننده نیسان آمد و گفت بار را کجا خالی کنم؟بعد از تخلیه بار به سراغ من آمد تا پولش را دریافت کند.
وارد اتاق کار من شد نگاهش به عکس آقا ابراهیم روی دیوار افتاد. گفت خدا تورو رحمت کنه آقا ابراهیم.
سرم را بالا آوردم و با تعجب گفتم با آقا ابرام جبهه بودی؟گفت نه
نفسی کشید و گفت ماجراش طولانیه و باورش سخته بگذریم.
من که خودم را در تمام مراحل زندگی مدیون آقا ابراهیم میدونستم،جلو آمدم و گفتم جالب شد بگو چی شده؟
گفت من ساکن ورامین هستم. حدود ۱۵ سال پیش وانت داشتم و بار میبردم.
دختر کوچیک من با چند بچه دیگر بیرون از خانه مشغول بازی بودند.
دخترم رفته بود کنار استخر کشاورزی و مقداری از آب کثیف استخر را خورده بود و...
خانم من دوید و چادرش را سر کرد و سریع دخترم را به بیمارستان بردیم حال دخترم اصلاً خوب نبود.
دکتر اورژانس بلافاصله او را معاینه کرد از ریهاش عکس هم گرفتند دکتر گفت ما تلاش خودمان را انجام میدهیم اما آبهای آلوده داخل ریه این دختر شده و بعید است این مشکل حل شود.
بار مشتری هنوز توی وانت بود به همسرم گفتم من میروم این بالا تحویل بدهم تو هم دعا کن.
همانطور که مشغول تخلیه بار بودم نگاهم به چهره یک شهید افتاد که روی دیوار ترسیم شده بود.
یقین دارم که شما پیش خدا مقام دارید از شما میخواهم که برای دخترم دعا کنید و از خدا بخواهی او را به ما برگرداند.
آن شب را با همسرم در بیمارستان بودیم شب سختی بود همه پزشکان قطع امید کرده بودند.
نزدیک سحر برای لحظاتی خوابم برد دیدم که جوانی خوش سیما وارد شد و گفت دختر شما حالش خوب شد برو پیش دخترت.
این را گفت و رفت یکباره از خواب پریدم دویدم به سمت بخش مراقبتهای ویژه دخترم به هوش آمده بود گریه میکرد و پرستارها در کنارش بودم.
دوباره از ریههایش عکس گرفتند پزشکان میگفتند که آب داخل ریه جذب بدن شده و از بین رفته!
صحبتهای آقای راننده به اینجا که رسید گفتم؛دخترت الان چیکار میکنه؟
گفت دانشجوی رشته مهندسیست تمام خانه ما پر از تصاویر این شهید است کتابش را هم دخترم تهیه کرد و بارها خواندهایم...
📚 #سلام_بر_ابراهیم
🕊 #شهید_ابراهیم_هادی
🔊شما رسانه شهدا باشید
🔰علمدار کمیل
شهید ابراهیم هادی ↙️
@ebrahim_hadiedelha
༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄━┅༻⃘⃕❀