«جهادِ تبیین»، منطقِ دیکتاتورها نیست: ولایتِ عقل در عرصۀ عمومی مهدی جمشیدی [1]. دیروز در یکی از مجموعه‌های وابسته به دفتر رهبر انقلاب، جلسه‌ای دربارۀ «جاهلیّتِ مدرن» بود. دوستانِ اهل فضلی حضور داشتند که هر یک دربارۀ این مفهوم، سخنرانی کردند. نوبت به من که رسید، چون دیدم همۀ نظرات، «همسو» و «هماهنگ» با گفتۀ رهبر انقلاب هستند، بر آن شدم که پاره‌ای از «اشکال‌ها» و «ایرادها»یی را که ممکن است نسبت به موضع ایشان مطرح شوند، بیان کنم. شش اشکال به ذهنم رسید و در موعد سخنم، هر یک را به‌صورت «شفاف» و «بی‌پرده» بیان کردم. دربارۀ هر یک از این اشکال‌های خودساخته و پیش‌دستانه، شخصِ «رهبر انقلاب» را به چالش کشیدم و در جهت «نقض» و «ابطالِ» دیدگاه ایشان کوشیدم. حاضران نیز با سعۀ صدر شنیدند و بعضی دوستان در پایان سخنم، از «شبهه‌پراکنی»‌ام تشکر کردند! خودم می‌دانم که در این‌چنین لحظه‌هایی، به‌گونه‌ای سخن می‌گویم که مخاطب، به‌حتم دربارۀ من دچار تردید می‌شود و گمان می‌کند که من، در حال بازگفتنِ موضعِ واقعیِ خودم هستم. بااین‌حال، پروا نمی‌کنم و آزادانه و بی‌خیال، بر طبلِ «نقادی» و «انکار» می‌کوبم. [2]. با وجود این‌که نویسندۀ کتاب «اندیشۀ فرهنگیِ آیت‌الله خامنه‌ای» هستم، طی چندین یادداشت، سلسله‌ای از «نقدها» و «ابطال‌ها» را نسبت به اندیشۀ فرهنگیِ ایشان مطرح کردم و همگی را بدون «حذف» و «تعدیل»، هم در سلسله درس‌گفتارهایم آوردم و هم در کانالم منتشر ساختم. جالب این‌که عدّه‌ای به واقع دچار شبهه می‌شدند و می‌گفتند این اشکال‌ها به قدری «قوّی» و «جدّی» هستند که ما را دچار شک و تزلزل کردند! دربارۀ این یادداشت‌های انتقادی، هیچ‌گاه به من پیامی از سوی دفتر ایشان منتقل نشد که جنبۀ بازدارنده و منفی داشته باشد. به‌این‌ترتیب، من بدون هیچ مانع و مشکلی، «ساختارشکنی» کردم و سئوال‌ها و ایرادهای فرضیِ خویش را در «عرصۀ عمومی»، مطرح ساختم. [3]. سال‌ها پیش، آیت‌الله خامنه‌ای توصیه کرده بود که ما باید «پیش‌دستانه» و «مبتکرانه»، شبهه‌ها و اشکال‌ها را بیابیم و به آنها پاسخ بدهیم، نه این‌که در انتظار مطرح‌شدن‌شان بنشینیم و آن‌گاه پاسخ بدهیم. و این یعنی «نگاه رو به جلو و پیش‌روانه»؛ «نترسیدن»؛ «با چالش روبرو شدن»؛ «شهامت اندیشیدن داشتن»؛ «باب عقل را مسدود نکردن»؛ «از مخالفت و انکار نگریختن» و «بر دهان دگراندیش، سرب داغ نریختن». نباید هراسید و گریخت؛ باید به میدان آمد و تن به تن، شمشیرِ معرفت برکشید و رجز خواند و معرکه‌ای دیدنی پدید آورد. آن‌که «استدلالِ متقن» در آستین دارد و اندیشه‌اش غنی و پُرمغز است، از «تقابل» و «اصطکاک» و «مواجهه»، استقبالِ مشتاقانه می‌کند و از «مناظره»، لذّتِ معقول می‌برد. [4]. «جهادِ تبیین» چیست؟ جز این است که نباید بر «اهرم‌های قهریِ حکومتی» تکیه کرد و در پی «قلع‌وقمعِ مخالفان» بود؟! اگر می‌توان منتقدان را به «محکمه» فراخواند و با «داغ» و «درفش» آنها را به سکوت واداشت، دیگر چه نیازی است به «جهادِ تبیین»؟! در یک سوی جهادِ تبیین، کسانی هستند که سیاه‌نمایی و وارونه‌نمایی می‌کنند و دروغ می‌بافند و خدعه می‌کنند و بر چهرۀ حقیقت، زخم می‌نشانند. در برابر اینان باید مسیر «جهادِ تبیین» را در پیش گرفت و «گفت» و «نوشت» و «روشنگری» کرد. آری، چارۀ کار، «روشنگری» است و نه «مواجهۀ سخت و حقوقی». و مگر خودِ «انقلاب»، زادۀ روشنگری نیست؟! انقلاب اسلامی، انقلاب «بیانیه» و «نوار کاست» و «منبر» و «مسجد» و «کتاب» و «سخنرانی» و «تبلیغ» بود! و استمرارِ حرکتِ انقلابی، یعنی استمرار همان منطقِ کارآمد و روزآمدسازیِ آن. با همین ابزارهای فرهنگی و رسانه‌ای، انقلاب کردیم و در متن غلبۀ تجدُّد، از دل تاریخ برآمدیم. چرا اکنون نتوانیم؟! نباید نشستن بر مسند قدرت، «منطقِ فرهنگیِ ما» را دگرگون کند و گمان کنیم که «قدرت‌نشینی» و «حکومت‌داری»، نیازی به «گفتمان‌سازی» و «منطقِ گفتمانی» ندارد و می‌توان با «زور» و «قهر» و «جبر» و «قسر»، ارزش‌های انقلابی را تثبیت کرد و تداوم داد. [5]. آیت‌الله خامنه‌ای را به «دیکتارتوری» متهم می‌کنند، امّا آیا دیکتاتور، فرمانِ شرعیِ «جهادِ تبیین» می‌دهد و از انقلابی‌ها می‌خواهد که در فضای واقعی و مجازی، «بگویند» و «بنویسند»، یا فرمان «زندان» و «شکنجه» و «تبعید» و «ترور» می‌دهد و مخالفان و منتقدان را «حذف» و «سرکوب» می‌کند؟! رسمِ دیکتاتوری، طرّاحیِ «حلقه‌های میانی» است یا «حلقه‌های بسته»؟! دیکتاتور، به «زنجیرۀ تواصی به حقّ و بصیرت» فرامی‌‎خواند یا به «زنجیر افکندن به قلم و زبانِ منتقدان»؟! دیکتاتور در پیِ «توجیه‌گری» و «لاپوشانی» است یا به دنبال «بازسازیِ انقلابی» و «تحوّلِ بنیادین» و «آرمان‌گرایی»؟! دیکتاتور به «چرخشِ مدیریّتی» و «جوان‌گراییِ حاکمیّتی» دعوت می‌کند یابه «محافظه‌کاری» و «مصلحت‌اندیشی»؟! مهدی جمشیدی ✅عدالتخانه، 🆔 @edalatkhane