دولت انقلابی و خودآگاهیِ تاریخی
✒ مهدی جمشیدی
_______________________
[1]. هیچگاه با آمدن یک دولت جدید، «ناگهان» و «یکباره»، دشواریها و دردها و رنجها نمیروند. «زخمهای عمیقِ هشتساله»، در یک سال و دو سال برطرف نمیشوند. پس چشم بر «واقعیّتها» نبندیم و توقع «معجزه» نداشته باشیم.
[2]. باید کارگزارانِ دولتِ پسا گام دوّم، در «حد اعلای انقلابی» میبودند، درحالیکه نیستند؛ آن هم به نام «دولت فراجناحی». و دولت فراجناحی، یعنی «فراگیریِ سیاسی»، مهمّتر از «اصالتِ انقلابی» است. مدیران «معمولی» و «میانهرو» و «رقیق»، توانِ تدبیر در مرحلۀ «پیچ تاریخی» را ندارند و نمیتوانند «جهش انقلابی» بیافرینند. «انتخابهای متوسط»، نسبتی با «هدفهای عالی» ندارند. چون او به «متوسطان» و گاه «ضعیفان» بسنده کرده است، از «شتاب حرکتِ تکاملیِ انقلاب»، کاسته خواهد شد. پیشبینی میکنم دولت رئیسی، دولتِ اوّلاً «ثبات و تعادل» باشد، و ثانیاً، دولت «حرکتِ متوسط به بالا»، نه دولتِ «جهش تاریخی». «مشکلاتِ انباشته» و «تلخیهای انباشتهشده»، با کارهای عادی و جاری، برطرف نخواهند شد؛ بازگرداندنِ آرامش و اطمینان به مردم، محتاج «ریاضتهای مدیریّتی» است. باید از خوابوخورِ خویش کاست و به دردهای مردم پرداخت. باید از خویش برید و به مردم رسید.
[3]. دولت کنونی، «دولتِ بیروایت» است. ازاینرو، کنشهای فراوانش دیده نمیشوند و همگان بهجای چشیدنِ شیرینیِ «فعّالیّتهای کنونی»، در انتظار تحقّقِ «امیدهای آینده» هستند. همۀ بار رواییِ دولت بر شانۀ محبوبیّتِ اجتماعیِ شخصِ رئیسی تکیه زده است و بدنۀ دولت، «قدرت توضیحی» و «کنش رسانهای» و «حیاتِ غیررسمی» ندارند که چشمی به سویشان خیره شود. مدیرانِ «تکراری» و «اتوکشیده» و «بوروکرات» به دلیل هضمشدن در قواعد رسمی، نمیتوانند «راویِ جذاب» باشند. بهعبارتدیگر، چون «خودمانی» و «چسبنده» و «دلنشین» نیستند، سخنشان بر دل نمینشیند.
[4]. رئیسی، نه قدرتطلب است، نه بیاخلاق، نه شهرتخواه، نه غیرصادق .... ، امّا ایشان، از روزنۀ «پیچِ تاریخی» و «تمدّن اسلامی» و «گام دوّم انقلاب» و «دولت اسلامی» و «گذار تاریخی» .... به مسألۀ انتخابها و عدمانتخابهای خود ننگریسته است و این یعنی «رویکرد حداقلی و روزمرّه». یعنی «فرصتی» به دست آمده و باید از آن به نفع انقلاب استفاده کرد؛ درحالیکه این، «فرصتی» نیست، بلکه «مهمّترین و آخرین فرصت» است. «عدمحسّاسیّتها» و «مماشاتها»ی ایشان، ریشه در این مسأله دارد. و متأسفانه، «عقل تاریخی»ای هم در کنار ایشان نیست که بگوید: مسأله، مسأله «خطّ اصیل انقلاب» و «تمامیّتِ اعتبارِ تاریخیِ جبهۀ انقلاب» است. کسی نیست بگوید: در «لحظهها»یی قرار داریم که کار «سالها» را خواهند کرد. زمان، فشرده شده؛ تاریخِ فردا، همین امروز است، و چنانچه درنیابی .... . مشکل ما با ایشان، تفاوت در «درک تاریخی» و «خودآگاهیِ تاریخی» است. وقتی ولیّ میگوید جهادِ تبیین، «واجبِ قطعیِ فوری» است؛ یعنی «تاریخِ اکنون» را دریافته، امّا رئیسی، نه چنین «عقل متّصلی» دارد، نه «عقلِ منفصِلِ مذکِّری».
[5]. این دولت، انقلابی است و دلسوز، امّا افسوس که؛ «زبان»ش از «دستوپای»ش فروتر است، «علم»ش از «زبان»ش سستتر است، «عقل»ش از «علم»ش سبکتر است، «عقل راهبردی»اش از «عقل حقوقی»اش کممایهتر است، «روایت»ش از «واقعیّت»ش کمرنگتر است، «انقلاب»ش از «نظام»ش رقیقتر است، «انتصاب»ش از «اعتقاد»ش نازلتر است ... . عطشِ نقادی نداریم، امّا چه کنیم که اگر نگوییم «زاویهها» بزرگتر و «لغزشها» بیشتر میشوند و «آرمانهای انقلابی»مان، رنگ میبازند. حاجت جدّی و تعیینکننده به «مراقبۀ انقلابی» از دولتی داریم که به آن رأی دادهایم. و همچنان و بهواقع، حامی و امیدوار به آن هستیم.
[6]. دولت رئیسی، شکستخورده و ناکام نیست. ما چنین ادّعایی نداریم. از «پاشنۀ آشیل دولت» گفتیم تا در گرداب نیفتد. روحانی و دولتش، حتّی خاک پای این سیّد عزیز نیز نیستند. ما نگرانیم و دلسوزانه از دغدغهها میگویم. مبادی و لحن و ادبیّات و منطق و ... همگی حاکی از «حُسنظن» و «خوشبینی» ماست. شکست او، شکست ماست. ما به رئیسی، «باور ایمانی» داریم، امّا در عین حال، در پارهای از مسألههای معطوف به «عقل راهبردی»، اختلافنظرِ عالمانه داریم. زنده و فعّالبودنِ جریانِ خودانتقادی، موجب کمال دولت است. متملّقانِ مقامپرست، مایۀ زوال دولتاند، نه منتقدانِ دلسوز.
✅عدالتخانه
#فریاد_مستضعفین
🆔
@edalatkhane