🌹شهید محمد حسین فردویی🌹
همینطور که تکیه ام به اتاق خواب بود دیدم صدای موبایل محمد از اتاق میاد. دویدم تو اتاق دنبال صدا اما صدا قطع شد. به همسرم گفتم بچه ها که دیشب اومدن چیزی از محمد آوردن؟ گفتند نه
به گوشی اش زنگ زدم اما گفت مشترک مورد نظر خاموش است. چندروز گذشت رسیدیم به ۵شنبه دوم . اقوام همسرم اومده بودن منزلمون که با هم بریم سر مزار. حدود ۲۵ نفر بودیم. منم مثل همیشه ساکت و با حال بدی گوشه نشسته بودم
جاریم دقیقا همون جا به دیوار اتاق تکیه کرده بود خونه شلوغ بود. دیدم جاریم سرشو کشید سمت اتاق خواب و گفت بچه ها گوشی کدوماتون زنگ میخوره؟ تا اینو گفت من یک هیسسس بلند کشیدم. همه ساکت شدند. دیدم صدای گوشی محمده. دویدم سمت صدا. صدا از تو کشوی کمد بود. کشو رو باز کردم. دیدم گوشی قدیمی محمد که دوماه بود خاموش بود و سیم کارت نداشت داره زنگ می خوره. این بار برای حرفم ۲۵ تا شاهد داشتم. به همسرم گفتم دیدی دروغ نمی گم. دکمه اتصالو زدم هرچی گفتم الو الو کسی جواب نداد. گوشیو انداختم تو جیبم بعد از چند دقیقه دوباره زنگ خورد. اینبار دادم به همسرم گفتم شاید جواب تو رو بده ولی به همسرم هم جوابی نداد. آخه بیشتر از دو ماه بود که یک گوشی جدید خریده بود و این گوشی بدون داشتن شارژ برقی و سیمکارت زنگ خورد. اون گوشی هنوز روشنه و همیشه شارژش می کنیم. تو همه مناسبتها به محمد اس میدیم.بهش التماس دعا می گیم.