📜 📌روایت دختری بنام و پسری بنام ✍نقل روایت از زنده یاد استاد اسماعیل کتولی فرزند حسن ملقب به اسماعیل حسن از هنرمندان وراویان بنام اهل روستای ساورکلاته ....‌ 📌نقل رویداد این که در دوره ای در گذشته در این منطقه پسر جوانی بود بنام شیرمحمد که یه پسر بسیار خوب شریفی بود شیر محمد آخرین فرزند خانواده بود و در سنین نوجوانی بر اثر اتفاقی پدرش از داد و پدر مرحوم شد و شیرمحمد بی پدر شد و بعد از فوت پدر با مادر سالخورده و مریض احوالش زندگی می‌کرد. بردار و خواهرای شیرمحمد همه شون متاهل بودن و سرخونه زندگی خودشون بودن شیر محمد که هنوز سنی نداشت پدر شو از دست داده بود به همراه مادر با هم یجا بودن. مادر هم مریض احوال هست دوتای بودن و دیگه بعد از مدتی از مرگ پدر که گذشت ارث و میراث رو تقسيم کردن پدرشون گله گوسفندی هم داشت که قرار گذاشتن که البته بعد از مشورت با هم و بزرگترها که چند راس گوسفند بیشتر بعد به شیرمحمد و حیات رو هم بدن به شیرمحمد که از مادر مواظبت کنه یه چیزی بیشتر به شیرمحمد دادن به خاطر مواظبت از مادر شیرمحمد هم قبول کرد که مادرشون نگه داره و گفت من اصلا چیزی نمیخوام اگر به من چیزی هم ندین من وظیفه ام هست که مادر را داشته باشم خلاصه که شیرمحمد آخری بچه و مجرد هم هست قبول کرد. خلاصه که مال اموالی که داشتن رو تقسيم کردن البته بعد از مدتی بعد از فوت پدر مال اموال رو تقسيم کردن ‌‌‌... دیگه طبق روال شیرمحمد با مادرش یجا بودن با هم زندگی میکردن ‌‌مدتی گذشت دو سه سالی گذشت و کم کم گله گوسفند شیرمحمد زیاد شد تعداد گله بیشتر شد وضع اوضاع مالیشون متوسط جامعه بود. خلاصه که همین روال که بودن تو این چند سال گله گوسفندش بیشتر شد و سن سال شیرمحمد هم بیشتر شد یعنی بزرگتر شد همین جورهم با مادر مریض احوال یه جا بودن زندگی میکردن تا اینکه کم کم به فکر افتادن که شیرمحمد رو جای دوماد کنن ... پدر شیرمحمد یه دوستی داشت بنام سیف الله که قبل ها پدر شیرمحمد براش کار میکرد باهم دوست صمیمی هم بودن مثل دو تا برادر هم با هم بودن با این وجود که براش کار می‌کرد رفت آمد هم با هم داشتن بازم مثل دو تا برادر با هم بودن وضع اوضاع مالی سیف الله خوب بود یعنی از خانواده شیرمحمد خیلی وضع مالیشون بهتر بود. چندین سال پدر شیرمحمد براش کار میکرد هم کارگرش بود و هم رفت آمد داشتن ..‌‌ دیگه از این آخری های عمرش پدر شیرمحمد مقداری برای خودش هم مال اموالی که جمع کرده و برای خودش کار می‌کرد. https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/3475 ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─ 📑 @edmolavand 📚ܐܡܝܕ 📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─