متن نوحه ی یه باغ بون ازعباس مفتاح يه باغبون خسته دل باغي پر از آلاله داشت گُل هاي كوچيك و بزرگ شش ماه و سه ساله داشت وقتي به باغش سر ميزد ديگه غم و ماتم نداشت با بودن يك باغ گُل چيزي تو عالم كم نداشت ای آبروی عالمین هستی تو مولا یا حسین(ع) اما يه روزي ناگهون قصد سفر كرد باغبون همراه گُل ها قُنچه ها پا زد به جاي بي نشون ميرفت و رو دوش خود كوهي ز درد و غم كشيد تا كه يكي از روزا به دشت كربلا رسيد ای آبروی عالمین هستی تو مولا یا حسین(ع) يه مشت حسود كينه دل ميخواست آواره باشه تو صحراي كربلا بي كس و بيچاره باشه تو اون ديار بي كسي كه غافله بار رو گشود بين گُلاي باغبون يه قُنچه اي شش ماهه بود ای آبروی عالمین هستی تو مولا یا حسین(ع) باغبون كربُ و بلا قُنچه رو خيلي دوست ميداشت هميشه قُنچه گُل رو به روي سينش ميگذاشت از بس كه تشنه شده بود شبنم اشك رو ميمكيد از سوز گرما و عطش جايي رو چشماش نميديد ای آبروی عالمین هستی تو مولا یا حسین(ع) من بکی او ابکی فله الجنة ویژه مراثی و موالید ۱۴ معصوم ع ضامن اشک مقتل امام حسین ع