تا رسیدم به فرات و بنشستم لب آب تا رسیدم به فرات و بنشستم لب آب یادم آمد ز کبودی لب طفل رباب یادم آمد ز کبودی لب طفل رباب♪♪♫♫♪♪♯ نبود صبر و قرارم گره افتاده به کارم داداش و صبر و قرارم گره افتاده به کارم من علمدارم علمدار من علمدارم علمدار بر حسینم یار و غمخوار بر حسینم یار و غمخوار نه سری مانده نه دستی نه سری مانده نه دستی کمرم را تو شکستی کمرم را تو شکستی♪♪♫♫♪♪♯ چه بگویم به سکینه چو سراغت گیرد چه بگویم به سکینه چو سراغت گیرد گر بفهمد تو شدی کشته بدان میمیرد گر بفهمد تو شدی کشته بدان میمیرد نبود صبر و قرارم گره افتاده به کارم داداش نبود صبر و قرارم گره افتاده به کارم♪♪♫♫♪♪♯ من علمدارم علمدار من علمدارم علمدار بر حسینم یار و غمخوار بر حسینم یار و غمخوار نه سری مانده نه دستی نه سری مانده نه دستی کمرم را تو شکستی کمرم را تو شکستی ♪♪♫♫♪♪