|⇦•زندگیمون رو به راه بود... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ زندگیمون رو به راه بود اما دست روزگار زود دل خوشیِ زندگیمو گرفت توی آتیش و دود تو گلومون ناله و زمزمه سوخت آتیش اومد دل خوشیِ همه سوخت عرش اَعلا سوخت قلب بابا سوخت آه که فاطمه سوخت خدایا هنوزم نمیشه باورم که دیدم با چشمام آتیش بود و مادرم وا اُماه وا اُماه وا اُماه... اون که راه مادر و بست توی کوچه ضربه اون دست دست شیطون بود و آینه ی کردگار و شکست حرمت ناموس خدا رو شکست تکیه گاه آسمونا رو شکست قلب دنیا و پشت بابا و ذوالفقار و شکست تا مادر زمین خورد سیاه شد آسمون تا خونه کشیده روی زمین رد خون خدایا هنوزم نمیشه باورم که دیدم با چشمام آتیش بود و مادرم وا اُماه وا اُماه وا اُماه... مادر من قبل رفتن کاری کرد که جون دادم من وقتی که اون کهنه پیراهن و داد به جای کفن واسه من از روضه ی کربلا گفت از سری که میره رونیزها گفت از تن غرقِ زخمی که میره زیر دست و پا گفت چه جوری ببینم داداشِ بی سر رو چه جوری ببوسم رگای اون حنجر و خدایا هنوزم نمیشه باورم که دیدم با چشمام آتیش بود و مادرم وا اُماه وا اُماه وا اُماه...