ای ماه متاب کآفتاب است اینجا
آیینه جان بو تراب است اینجا
آهسته گذر کن از شبستان بقیع
آرام دل علی به خواب است اینجا
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
زفرط غصه ی ایام خسته بود علی
زداغ فاطمه اش دل شکسته بود علی
برای آن که به بوید گلاب را از گل
کنار تربت زهرا نشسته بود علی ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
قافله ی اشک
در آن شبی که گل یاس را کفن می کرد
لباس ماتم ایام را به تن می گرد
نگاه مظطرب زینب و حسینش را
قرار بخش دل خسته ی حسن می کرد
به یاد و خاطره ی تلخ آتش افروزان
حکایت از در و دیوار و از رسن
سکوت فافله ی اشک در نهایت شب
شکایت از ستم و ظلم اهرمن می گرد
سرشک عاطفه خیزش به خاک چاری بود
علی که گریه به فردای خویشتن می کرد
سپیده دم به هوای زیارت گل سرخ
سفر به کوچه ی گل های یاسمن می کرد
و در ضیافت پروانه های سوخته پر
حدیث سوختن شمع انجمن می کرد
به روی تربت گل بوسه از وفا می زد
نظر به ساحت بی رونق چمن می کرد
《فراز》هستی خود را علی به خاک سپرد
در آن شبی که گل یاس را کفن می کرد
بر گرفته از کتاب فریاد عطش
فراز مردانی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها