4_5996763888501131155.mp3
5.84M
🎤🏴 دل سنگ آب شد از گریه تو گریه مکن عمه بی تاب شد از گریه تو گریه مکن * کودکی را که پدر در سفر است دائما چشم امیدش به در است هر صدائی که ز در می آید به خیالش که پدر می آید * ویرانه را بابا چراغان کردی امشب همچو علی یاد یتیمان کردی امشب بابا به قربان سرت می میرد امشب دخترت بابای مظلومم ، بابای مظلومم * دختر دردانه منم به کنج ویرانه منم عمه چه آمد به سرم چرا نیامد پدرم * گفت ای جان پدر من به فدای سر تو ای سر غرق به خون ، گو چه شده پیکر تو کاش می مرد نمی دید تو را دختر تو بنشین تا که زنم شانه به موی سر تو * من آن شمع سراپا آتشم کز ناله خاموشم خم نیلی و اندامم کبودو خود سیه پوشم همیشه طفل کوچک جا در آغوش پدر گیرد من ویران نشینم رأس پدر باشد در آغوشم ای داغ غمت لاله ی باغ دل ما نام تو رقیه جان چراغ دل ما دل سوختگان غم خود را در یاب بگذار تو مرهمی به داغ دل ما التماس دعای فرج و عاقبت _بخیری @eetazeinab