غزل درمدح امام زمان علیه السلام ای حاکم زمین وزمان صاحب الزمان فرمانروای کشورجان صاحب الزمان تاکی در انتظارظهورت بریم بسر خورشیدِتابناک جهان صاحب الزمان ای آفتاب حُسن طلوعی دوباره کن تابنگریم رُخت به عیان صاحب الزمان خودواقفی که مازازل واله توئیم ای مهرپرفروغ نهان صاحب الزمان دلدادگان بشوق وصال توزنده اند دراین محیط پرهیجان صاحب الزمان گرجلوه ای زگلشن حُسنت عیان کنی دیگرچه حاجتی بجنان صاحب الزمان ما ریزه خوار خوان کریمانهٔ توئیم ای پادشاه کون ومکان صاحب الزمان گوینددشمنان که توبنموده ای ظهور حاشازصدق این سخنان صاحب الزمان گر مصلحت بود که بسوزیم درفراق ماراچه غم زمدعیان صاحب الزمان فردا که آفتاب جمالت کند طلوع خرٌم شودکویرجهان صاحب الزمان یارب چه میشودکه منادی ندادهد آمد امام منتظران صاحب الزمان (خوشدل)دلش بشوق وصال تومی تپد دراین جهان پرخفقان صاحب الزمان التماس دعا خوشدل خراسانی