. ای سحر من شب جدایی کی سحر آید خبر ندارم که از نگارم کی خبر آید هر شب بنالیم من و ستاره از دوری ماه چون شمع سوزان چون ابر گریان شب تا سحرگاه آقا کجایی داد ازجدایی یابن الزهرا ای گیسوی تو پایان جمع پاشیده ی ما ای نور دیده کی پا گذاری بر دیده ی ما بی تو نمانده شادی به باغ و عطری به گلها بی تو شکسته آیینه های امروز و فردا آقا کجایی داد از جدایی صد قافله دل منزل به منزل آید بسویت کعبه نشسته چشم انتظار دیدار رویت دیدار رویت در هر قنوتم شد خواهش من ای ذکرو یادت روح دعا و آرامش من آقا کجایی داد از جدایی ✍ .👇