دنیا رو با خوب و بدش نمیخواهم
چون تو رو از چشمای من گرفته
این شبا فریاد من این سکوته
از این سکوت صدای من گرفته
قلبمو بی تو سنگ شدش کجایی ؟
سیر شده از تولدش کجایی ؟
هواتو از جمعه گرفتم اما
جمعه گمت کرده خودش کجایی ؟
خیال برگشتن نداری انگار
با عاشقات کاری نداری انگار
شاید دلت نخواهد ولی عزیزم
گریه مو داری در میاری انگار
یابن الحسن یابن الحسن ...
چند روزه رفتی؟ نمیدونیم اینو
فقط بگو یه روز میای دوباره
قهر زمین و آسمونو دیدی
بیا که بازم آسمون بباره
پاییز و یلداش اومد و نبودی
زمستون همراهش اومد و نبودی
اونکه نمیخواست منو خوش ببینه
خنده رو لب هاش اومد و نبودی
هیچ غمی مثل غم یار نمیشه
تو باشی هیچکی بی قرار نمیشه
بیا گلم ببینه کل عالم
کی گفته با یه گل بهار نمیشه
یابن الحسن یابن الحسن ...