روضه زمزمه اقا ابالفضل
برادر
میخواستم برا اصغرت آب بیارم ، ولی اه
زدن مشک آب منو پاره کردن ، توی راه
برادر
برادر
میگی من بیام با تو خیمه ولی با ، چه رویی؟؟
نه دیگه برام مونده آبی و نه ابرویی
برادر
دیگه دست به پیکر ندارم ، میبینی
برادر مثه نیزه زارم ، میبینی
برو هر چی زودتر تو خیمه , مردی نیست
برا زینبم بی قرارم ، میبینی
حسین جان
،،،،،،،
برادر
اومد مادرت جای ام البنین در کنارم
دیگه دلخوشی بعد این مشک پاره ندارم
برادر
برادر
تو خیمه همه انتظار منو میکشیدن
بمیرم که دیگه همه بچه ها نا امیدن
برادر
میده گریه ی تو عذابم میبینی
خجالت منو کرده آبم میبینی
بگو که حلالم کنه اون شیش ماهه
خجالت زده از ربابم میبینی
حسینجانشعر: #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
استاد نصابی عزیز