674K
▪️نوحه سنتی شب ششم محرم یکدم اجازه ای، میدان روم عمو تا بهر خود کنم، من کسب آبرو شیر جمل بُوَد، بابای من حسن رزم آوری ز او، گردیده سهم من جانم عمو عمو... بگرفته قاسمش، مولا حسین به بر ریزد سرشک خون، بهرش زهر بصر او یادگاری اش، مانده ز مجتباست حالا روان سوی، میدانی از بلاست جانم عمو عمو.... زیبای خیمه ها، مستانه میرود بی خودو بی زره، جانانه می رود ریزد به پشت او، زینب ز دیده آب مادر به خیمه ها، حالش شده خراب جانم عمو عمو.... مرگ است بهر من، احلی من العسل ‌بابای من بود، شیر یل جمل بهر عمو حسین،خود را فدا کنم بر اکبر جوان، من اقتدا کنم جانم عمو عمو... قاسم صدا زده، ای شاه دادرس افتاده ام ز اسب، فریاد من برس زیر سم ستور، له‌ استخوان او از پیکرش برون، گردیده جان او جانم عمو عمو... ✍اسماعیل تقوایی مداح اهل بیت درویشی🎤