3.12M
وسوزاندن خیمه ها ✍و🎧اجرا : استاد پیرزاده 🎤 سید ابن طاووس درکتاب لهوف نوشته بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام )کنیزکی ازخیمه ها خارج شد. مردی به اوگفت آقای توحسین کُشته شدوکنیزک به خیمه آمد وجریان راگفت.اهل حرم صدای ناله وگریه رابلند کردند... درهمین موقع بود که لشکر ابن زیاد برای غارت خیمه ها شتافتند واموال اهل بیت راغارت کردند دراین غارت حتی چادرازسرزنان بُردند وگوشواره ازگوش بچه‌ها کندند وخلخال ازپایشان بیرون کردند... حمید ابن مسلم روایت کرد که زنی از طایفه بکرابن وائل که باشوهرش درمیان لشکر عمرسعد بود، وقتی این وحشی‌گری رادید شمشیر به دست گرفت آمد جلوخیمه فریادزد: ای مردان طایفه بکرابن وائل چگونه غیرت شما قبول می‌کند این لشکر بااهل بیت پیغمبر چنین بی حرمتی کنند شوهرآن زن خودش رارساند وزن رابه خیمه برگرداند. حضرت زینب فرمود: مردی کبود چشم(خولی)به خیمه آمد آنچه بودباافرادش غارت کرد حتی پوست گوسفندی که برای نرمی زیرپای زین العابدین بود چنان کشید که حضرت بروی زمین افتاده حضرت زینب اورانفرین کرد فرمود:دست وپایت قطع شود قبل ازآتش جهنم درآتش بسوزی واین عمل رامختار بااوکرد دست وپایش راقطع کرد واوراسوزاند ومردی خلخال ازپای طفلی بیرون کرده بود وخودش گریه می کرد... پرسیدند توچرا گریه می کُنی؟ گفت:دلم بحال اهل بیت پیغمبر می سوزد، به اوگفتند اگردلت می سوزد چراخلخال ازپای کودک بیرون کردی؟گفت:اگر من اینکار نمی‌کردم دیگری آن را انجام می داد. حمید ابن مسلم می گوید:گروهی باشمر واردخیمه بیمارشدند،یک نفرپرسید:آیا این بیمار هم باید کُشته شود ؟ حمید می گوید من گفتم: ⬇️⬇️⬇️⬇️