زینب سلام الله علیها :
(روضه هنده و خرابه شام)
شبی هنده داخل کاخ با شوهرش، یزید نشسته بود. یک وقت دید صدای گریه از خرابه می آید. صدا زد: یزید! چه خبر است؟ یزید گفت: یک عده خارجی بر ما خروج کردند، مردهایشان را کشتیم. حالا هم زن و بچه هایشان در خرابه هستند. صدا زد: یزید! اجازه می دهی بروم اینها را تماشا بکنم؟ گفت: برو اما به طور رسمی برو! سی چهل تا از این کلفتها و کنیزها جلوی هنده چراغ به دست گرفتند، دارند می روند تا اسرا را تماشا کنند. در خرابه چراغ نبود. زن و بچه امام حسین(ع) در خرابه، فرش نداشتند. زنها دور هم نشسته بودند. یک وقت دیدند یک عده چراغ به دست دارند می آیند. بی بی زینب (س) فرمود: چه خبر است؟ گفتند: خانم! هنده که یک روز کلفت شما بود و حالا عیال یزید شده، می خواهد به تماشای اسرا بیاید. ای خدا! هیچ عزیزی را گرفتار نکن! خیلی سخت است.خانم زینب (س) خودش را میان بچه ها مخفی کرد. هنده میان خرابه آمد. گفت: بزرگتر این زنها چه کسی است؟ زینب (س) رانشان دادند. آمد جلو دید بی بی روی خاکها نشسته است. هنده با همان پیراهن قیمتی روی خاکها نشست. صدا زد: بی بی جان! شما اهل کجایید؟ وای! وای!
فرمود: ما اهل مدینه ایم. گفت: بی بی جان! کدام مدینه؟ فرمود: مدینه رسوا الله، مدینه پیغمبر(ص) صدا زد: بی بی جان! نگاه به حالایم نکنید، من مدتی در شهر پیغمبر(ص) در یکی از محله های آنجا کلفت بودم. الان هم به آن کلفتی افتخار می کنم. بی بی جان! شما که می گویید اهل مدینه پیغمبرم اگر راست می گویی، اهل کدام محله هستید؟ فرمود: ما اهل محله بنی هاشم هستیم. صدا زد: بی بی جان! من در آن محله چند آشنا دارم، آیا شما آنها را می شناسی؟ آماده اید بگویم؟ صدا زد: بی بی جان! شما که از محله بنی هاشم هستید بگو ببینم آیا آقایم حسین(ع) را می شناسی؟ همه بگویید: حسین! حسین! حسین!...
یک دفعه صدا زد: بی بی جان! شما که از محله بنی هاشم هستید بگو بدانم آیا خانمم زینب(س) را می شناسی؟ یک وقت بی بی بنا کرد های های گریه کردن، صدا زد: بی بی جان! آیا خدایی نکرده زینب طوری شده است؟ من سراغ زینبم را می گیرم شما گریه می کنید؟یک وقت سرش را بلند کرد صدا زد: آی هنده آخه من زینبم.
اگر تو زینبی پس کو حسینت ضیاء چشم زهرا نور عینت
یک وقت صدا زد: آی هنده! حسینم را کشتند. آی حسین! حسین!...آی هنده بخدا اون سر بریده ای که بر در کاخ شوهرت آویزان است، سر ِحسینِ منه. آی حسین...
سینه زنی🌿🌿
مپرس ای هنده از نامم ،منم زینب دراین وادی
غریب وبی سرانجامم، ندیدم در جهان شادی
۞۞۞
به ویرانخانه شدجایم، خرابه گشته ماءوایم
عزیزقلب زهرایم، ندیدم در جهان شادی
۞۞۞
ندارم کسرت ونامی، مرا ای هنده نشناسی
ندارم عون عباسی، ندیدم در جهان شادی
۞۞۞
دراین ویران سرا هستم، مپرس ازحال برگشتم
حسینم رفت و از دستم، ندیدم درجهان شادی
۞۞۞
به شهر شام وحیرانم، ندانم تابه کِی مانم
نگهدارِ یتیمانم، ندیدم درجهان شادی
۞۞۞
مپرس ای هنده از نامم، که شدبرگشته اقبالم
زدست شمرُ می نالم، ندیدم درجهان شادی
۞۞۞
ندارم منزل و ماءوا، ندیدم راحت دنیا
به غیر شیون وغوغا، ندیدم درجهان شادی
۞۞۞
به شهر کوفه واماندم، ندانم تا به کی زندِه ام
حسینم کشتن،ای هنده ،ندیدم درجهان شادی
۞۞۞
زبهر شاه مظلومان، بنال ای خادمی از جان
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
حسینم کشتن، ای یاران، ندیدم در جهان شادی
۞۞۞التماس دعا