هدایت شده از اسماعیل مهری فخر
703.3K
.حضرت_خدیجه یا أم المؤمنین زبان به مدحت بانوی عشق میچرخد دوباره چشم ترم میزبان باران شد دوباره مادر اسلام سفره دارم شد دل شکسته سرسفره باز مهمان شد تویی خدیجه ی کبری و مادرعشقی همیشه و همه جا درکنارپیغمبر شریک زندگی سالیان خانه ی او بزرگ بانوی مکه؛بهارپیغمبر نوشته اند که از بین مردم مکه کسیکه همسرتو شدپیمبرت باشد تو کیستی که خداوند تو مقررکرد دلیل جمله ی لولاک دخترت باشد همیشه بوی خدا میرسد زخانه ی تو به سینه سنگ نبی را فقط زدی بانو قسم به عشق که بین زنان پیغمبر فقط تویی که همیشه سرآمدی بانو چقدر خانه ی بی تو غریب و دلگیر است تو می روی و چه سرداست بی تو دنیاست زخانه پر زدی و خانه شد عزاخانه نشسته گرد یتیمی به روی زهرایت دل رسول خدا درعزای تو خون شد چقدر اشک غم از چشم ماه می آید ببین که فاطمه زانوی غم بغل دارد کنار هر نفسش سوز آه می آید عزیزبودی و حالا برای دفن تنت چقدر مادر رفته سفر؛کفن داری کفن رسیدو دلی رفت سمت بی کفنت ببین که یک نوه ی پاره پاره تن داری تنی به روی زمین بین شیب گودال است لباسهای تنش را حرامیان بردند وبعد ،غارت خلخال و معجر طفلان حرامیان حرمی را به ریسمان بردند