جمعه‌ی انتظار تا دل من به خداوند توکل دارد سینه ی سوخته ام نغمه ی بلبل دارد گل نرگس به دلم لطف و تفضل دارد جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد، گر چه من ذاکرم و روضه ی تو می خوانم شاعرم لیک در اوصاف شما می مانم بیت شایسته ی تو نیست در این دیوانم بی تو چندیست که در کار زمين حیرانم مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد، روز و شب در به درم آمده ام دنبالت تا که جویا شوم از باد صبا احوالت خوانده ام از غزل حضرت حافظ فالت شاید این باغچه چندیست به استقبالت فرش گسترده و در دست گلایل دارد، بی تو سردیم و گرفتار به زندان سکوت منعکس کی شود آیینه ی نورانی روت؟ از سر مهر ببر نام مرا بین قنوت یازده پله زمين رفت به سمت ملکوت یک قدم مانده زمين شوق تکامل دارد،، تا به کی وصل تو را دل شنود از دگران غم هجران تو بر شانه شده بار گران رد پای تو بجوییم کران تا به کران ،،جمکران نقطه ی امید جهان شد که در آن هر چه دل مست خدا دست توسل دارد،، زنده هستیم به امید ظهورت آقا دل من حس بکند عطر حضورت آقا نور ده خلوت من را تو به نورت آقا ،،هیچ سنگی نشود سنگ صبورت آقا تکیه بر کعبه بزن کعبه تحمل دارد،، تضمین جناب برقعی شاعر حسين جعفری