#مصیبت_وداع
#معارف_حسینی
🩸
جز بوسه بر رکاب همایون ذوالجناح / عقلم به هیچ جای دگر قَد نمیدهد ...
صاحب انوار الشهاده مینویسد:
🥀 وداع دهم با ذوالجناح است. چنانچه در روایت آمده است: در دفعۀ آخر که آن مظلوم بر آن سوار شد فرمود:
ایذوالجناح، مرا حلال کن؛ چرا که امروز در این صحرا تشنه و گرسنه بودی! این دفعۀ آخر است که بر تو سوار شدهام.
🥀 آن اسب چون این را شنید سر خود را بلند کرد و نگاهی به صورت مبارک امام علیهالسلام کرد و
اشک از چشم او جاری گشت. حضرت علیهالسلام دانست که مطلبی دارد. فرمود: چه حاجت داری؟
به قدرت کاملۀ خدا قفل از دهان آن حیوان برداشته شد[همچنانکه هدهد با سلیمان نبیّ علیهالسلام تکلم کرد]
🥀 ذوالجناح عرض کرد: ای آقا! من در دنیا اسبِ سواری شما بودم و
از شما التماس دارم که در روز قیامت هم اسب سواری شما باشم. حضرت علیهالسلام دست بر سر و صورت او مالید و فرمود:
📋
دل خوش دار که چون وارد محشر شوم بر مَرکبی دیگر سوار نشوم مگر بر تو. اما من هم به تو سفارشی دارم که چون کشته شوم کسی را ندارم که خبر شهادتم را به اهل حرم برساند. ای اسب من! تو خبر شهادت مرا به خواهرم زینب علیهاالسلام و دخترم سکینه علیهاالسلام برسان».
📚 انوار الشهادة، یزدی،ص۱۷۴.
✍
کاش بودم من فدای ذوالجناح
یا غبار زیر پای ذوالجناح
نزد حق دارد مقامی بس عظیم
راکب دیْر آشنای ذو الجناح
مانده کلّ آدمیت در شگفت
از شعور و از وفای ذو الجناح
قرب اشک مرکب خون خدا
کس نداند جز خدای ذوالجناح
اشک عاشورائیان مخلوط شد
با غم حزن و بکای ذو الجناح.
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها